جدول جو
جدول جو

معنی استرده - جستجوی لغت در جدول جو

استرده
(اُ تُ دَ / دِ)
سترده که بتازی محلق خوانند. (مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا
استرده
تراشیده (موی)، پاک کرده، محو ساخته
تصویری از استرده
تصویر استرده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استوده
تصویر استوده
مدح شده، ستایش شده، پسندیده، برای مثال هریکی از دیگری استوده تر / در سخا و در وغا و کرّوفر (مولوی۱ - ۱۰۶۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
پهن شده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استردن
تصویر استردن
ستردن، برای مثال از جا نبرد چیزی آن را که تو جا دادی / غم نسترد آن دل را کاو را ز غم «استردی» (مولوی۲ - ۹۲۴)
فرهنگ فارسی عمید
(گُ دَ / دِ)
سترده نشده. محوناشده. رجوع به سترده شود
لغت نامه دهخدا
قایم بر پای مانده، ساکن بی حرکت راکد، خادم خدمتکار پرستنده، کاسد و از رونق افتاده، در تداول هندیان چوبی که خیمه و مانند آنرا بر آن نصب میکنند ستون خیمه عمود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استردن
تصویر استردن
ستردن، پاک کردن، محوساختن، محو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پهن کرده منبسط: من ایران نخواهم نه خاور نه چین نه شاهی نه گسترده روی زمین، مفروش فرش شده: حمص شهریست بزرگ و خرم و آبادان و همه راههای ایشان بسنگ گسترده است
فرهنگ لغت هوشیار
مسترده در فارسی مونث مسترد: پس داده پس فرستاده مونث مسترد: اموال مسترده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استردن
تصویر استردن
((اُ تُ دَ))
تراشیدن موی، پاک کردن، محو ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
((گُ تَ دِ))
پهن کرده، پهن شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
وسیع، کثیر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
واسعٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
Expansive, Broad, Rampant, Roomy, Widely, Wideranging, Widespread
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
large, expansif, rampant, spacieux, largement, étendu, répandu
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
largo, expansivo, rampante, espaçoso, amplamente, amplo, generalizado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
רחב , נרחב , נפוץ , מרווח , בצורה רחבה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
وسیع , وسیع , پھیلاؤ , کشادہ , وسیع پیمانے پر , وسیع , وسیع پیمانہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
প্রশস্ত , ব্যাপক , ছড়িয়ে পড়া , প্রশস্ত , বিস্তৃতভাবে , বিস্তৃত
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
กว้าง , กว้าง , แพร่หลาย , กว้างขวาง , อย่างกว้างขวาง , กว้างขวาง , แพร่หลาย
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
pana, kwa upana
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
geniş, yaygın, geniş bir şekilde, geniş kapsamlı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
広い , 広大な , 広がる , 広々とした , 広く , 広範囲な , 広範囲の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
宽的 , 广阔的 , 泛滥的 , 宽敞的 , 广泛地 , 广泛的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
lebar, luas, merajalela, secara luas, tersebar luas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
넓은 , 광대한 , 만연한 , 널리 , 넓은 범위 , 널리 퍼진
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
breit, expansiv, weit verbreitet, geräumig, weit, weitreichend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
चौड़ा , विशाल , व्यापक , विशाल , व्यापक रूप से , विस्तृत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
breed, expansief, wijdverspreid, ruim, wijd
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
ampio, espansivo, rampante, spazioso, ampiamente, diffuso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
ancho, expansivo, rampante, espacioso, ampliamente, extenso, generalizado
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
широкий , обширний , розповсюджений , просторий , широко , поширений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
szeroki, rozległy, rozpowszechniony, przestronny, szeroko, powszechny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از گسترده
تصویر گسترده
широкий , обширный , повсеместный , просторный , широко , обширный , широкораспространённый
دیکشنری فارسی به روسی