نزدیک کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ادناء. (منتهی الارب) ، دانستن، دیدن خواستن، کنکاش خواستن از کسی، یقال: فلان یسترأی ̍ من الرّیاء، کما تقول یستحق و یستعقل. (منتهی الارب)
نزدیک کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ادناء. (منتهی الارب) ، دانستن، دیدن خواستن، کنکاش خواستن از کسی، یقال: فلان یُسْتَرأی ̍ من الرّیاء، کما تقول یستحق و یستعقل. (منتهی الارب)
در زنهارآمدن، زنهار خواستن، استوانیدن (استوانی اعتماد) زینهار خواستن زنهار خواستن امان طلبیدن بزنهار کسی در آمدن، در امان آمدن خواستن، پناه بردن به، حالت کسی که مال غیر بطور مشروع نزد او باشد
در زنهارآمدن، زنهار خواستن، استوانیدن (استوانی اعتماد) زینهار خواستن زنهار خواستن امان طلبیدن بزنهار کسی در آمدن، در امان آمدن خواستن، پناه بردن به، حالت کسی که مال غیر بطور مشروع نزد او باشد