جدول جو
جدول جو

معنی استحمام - جستجوی لغت در جدول جو

استحمام
بگرمابه رفتن، آب گرم گرفتن
تصویری از استحمام
تصویر استحمام
فرهنگ لغت هوشیار
استحمام
خودشویی
تصویری از استحمام
تصویر استحمام
فرهنگ واژه فارسی سره
استحمام
به حمام رفتن و خود را شستن
تصویری از استحمام
تصویر استحمام
فرهنگ فارسی عمید
استحمام
((اِ تِ))
به حمام رفتن
تصویری از استحمام
تصویر استحمام
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استشمام
تصویر استشمام
بو کشیدن، بوئیدن، بو یافتن از چیزی، استشمام کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرمام
تصویر استرمام
واسازی خواستن (وا سازی مرمت) واساز خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استعمام
تصویر استعمام
دستار نهادن، دستار خواهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استهمام
تصویر استهمام
دلسوزی اندوه دیگران خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحکام
تصویر استحکام
استوار شدن، استواری
فرهنگ لغت هوشیار
گشتن خواه شدن (گشتن نرینه بارور کننده) آن مه که زپیدایی در چشم نم آید جان از مزه عشقش بی گشن همی زاید (مولانا جلال الدین)، بست خواستن گناهکاران و دادگریزان به گور یا آرامگاه پیشوا یا پیشوا زاده ای می گریختند و در آن جابست می نشستند و دست دیوانیان از آنان کوتاه می شد بست نشینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استتمام
تصویر استتمام
پایان خواهی به سر آوردن رسا کردن بپایان بردن بسر آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استذمام
تصویر استذمام
زشتکاری نکوهیده کاری نکوهیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استحماق
تصویر استحماق
گول خواست (گول احمق) گول زدن، نابخردی، گول کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استشمام
تصویر استشمام
بو کردن، بوییدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استحکام
تصویر استحکام
استوار شدن، استوار کردن امور، استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان
پایداری، صلابت، قوام، تأثّل، ثقابت، رصانت، اتقان، اشتداد، رستی، جزالت، ثبوت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استحکام
تصویر استحکام
((اِ تِ))
محکم شدن، استوار شدن، استواری، مفرد استحکامات
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استتمام
تصویر استتمام
((اِ تِ))
به پایان بردن، به سر آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استشمام
تصویر استشمام
((اِ تِ))
بو کردن، بوییدن، دریافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استشمام
تصویر استشمام
بو کشیدن، بوییدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استحکام
تصویر استحکام
Entrenchment, Fastness, Firmness, Robustness, Sturdiness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
укоренение , прочность , твердость , одинаковость
دیکشنری فارسی به روسی
Verfestigung, Festigkeit, (DE) Robustheit, Robustheit
دیکشنری فارسی به آلمانی
укорінення , міцність , стійкість , подібність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
zakorzenienie, wytrzymałość, twardość, (PL) wytrzymałość
دیکشنری فارسی به لهستانی
加固 , 坚固 , 相同 , 结实
دیکشنری فارسی به چینی
enraizamento, solidez, firmeza, (PT) robustez, robustez
دیکشنری فارسی به پرتغالی
radicamento, solidità, fermezza, (IT) robustezza, robustezza
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
arraigo, solidez, firmeza, (ES) robustez, robustez
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
enracinement, solidité, fermeté, (FR) robustesse, robustesse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
verankering, stevigheid, (NL) robuustheid
دیکشنری فارسی به هلندی
การฝังราก , ความแข็งแกร่ง , ความมั่นคง , ความเหมือนกัน , ความทนทาน
دیکشنری فارسی به تایلندی
penguatan, keteguhan, kekokohan, (ID) ketangguhan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فسحةٌ , , استراح , تسليمٌ , استرجاعٌ
دیکشنری فارسی به عربی
मजबूती , दृढ़ता , कठोरता , समानता
دیکشنری فارسی به هندی
התבססות , עמידות , יציבות , זהות , חוֹסֶן
دیکشنری فارسی به عبری