- استبر
- کلفت، سطبر، گنده، ضخیم
معنی استبر - جستجوی لغت در جدول جو
- استبر
- ستبر، بزرگ، گنده، فربه، سفت و سخت، غلیظ، کلفت، ضخیم،
برای مثال دو بازوش استبر و پشتش قوی / فروزان از او فرۀ خسروی (دقیقی - ۱۱۴)
- استبر ((اِ تَ))
- بزرگ، گنده، سفت، محکم، فربه، چاق، ضخیم، کلفت، ستبر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دیبای ستبر استبرک، نام دو گونه درختچه از تیره کتوسها که در هند و مالزی و در جنوب ایران در نقاط گرمسیر و سواحل دریای عمان و خلیج فارس میرویند و از گیاهان کاچوئی ایران هستند. استخر
پارسی تازی شده استورک دیبای زرباف پرند ستبر و نام درختچه ای که در گرمسیرایران می روید استخرک دیبای ستبر استبرک، نام دو گونه درختچه از تیره کتوسها که در هند و مالزی و در جنوب ایران در نقاط گرمسیر و سواحل دریای عمان و خلیج فارس میرویند و از گیاهان کاچوئی ایران هستند. استخر
طلب برائت کردن برائت ذمه خواستن پاکی خواستن
تخلیۀ کامل ادرار از مثانۀ مردان با فشردن مجرای آن، بازداشتن حیوان حلال گوشت از خوردن چیزهای نجس، برائت خواستن از وام یا عیب و تهمت، طلب برائت کردن، خودداری از نزدیکی با زن به منظور سپری شدن مدت حیض
((اِ تَ رَ))
فرهنگ فارسی معین
دیبا، دیبای ستبر، پارچه ای که با زر و ابریشم بافته شود، نام دو گونه درختچه که در نقاط گرمسیری می رویند. از گیاهان کائوچویی ایران هستند، استبرق
((اِ تَ رَ))
فرهنگ فارسی معین
دیبا، دیبای ستبر، پارچه ای که با زر و ابریشم بافته شود، نام دو گونه درختچه که در نقاط گرمسیری می رویند. از گیاهان کائوچویی ایران هستند
گیاهی شیره دار با برگ های پهن و گل های صورتی و سفید خوشه ای و معطر، پارچه ای که با ابریشم و زر بافته می شد، دیبا، برای مثال صحرا گویی که خورنق شده ا ست / بستان هم رنگ ستبرق شده است (منوچهری - ۱۶۲)
جمع ستر، پرده ها جمع ستر سترها پرده ها. یا استار کعبهء. پرده های کعبه. یا هتک استار. پرده دریدن
مقداری باشد معین وآن شش درهم ونیم است
چارپا، چهار پا، عموماً اسب واستر را خصوصاً
آبگیر، دهانه حوض واستخر
ماه دهم فرنگی
آبگیر مصنوعی، روباز یا سرپوشیده، گود و معمولاً به شکل مستطیل که برای شنا کردن ساخته می شود
سترها، پرده ها، جمع واژۀ ستر
سیر، واحد اندازه گیری وزن در ایران، برابر با ۷۵ گرم یا ۱۶ مثقال یا یک چهارم من تبریز
واحد اندازه گیری وزن، برابر با چهار یا چهار و نیم مثقال
ماه دهم سال فرنگی دارای ۳۱ روز که از نهم مهرماه آغاز می شود
ستور، حیوان چهار پا که سواری بدهد یا بار ببرد مانند اسب و استر، چهارپا، چارپا، چارو
قاطر
نام درختی در جنگلهای ایران که چوب آنرا زغال کنند و برگش را برای پوشش بامها بکار برند و میوه اش برای تغذیه گاوها است
ضخیم
ضخیم و کلفت و گنده و غلیظ
بزرگ، گنده، فربه، سفت و سخت، غلیظ، کلفت، ضخیم
ماده ای چرب که از ترکیب یک الکل و یک اسید آلی به دست می آید و در ساختن مواد منفجره و خوش بو کردن بعضی مواد به کار می رود