گرفتن. (آنندراج). ستدن: و هیچ مهتر سخن نگفتی و گفتی تو رشوت ستانیده ای و هیچکس را بر هیچ کار ایمن نداشتی. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی). و مردمان را خواسته ها ستانیدند و چهارپایان براندند و شهرها بگرفتند. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی)
گرفتن. (آنندراج). ستدن: و هیچ مهتر سخن نگفتی و گفتی تو رشوت ستانیده ای و هیچکس را بر هیچ کار ایمن نداشتی. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی). و مردمان را خواسته ها ستانیدند و چهارپایان براندند و شهرها بگرفتند. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی)
استانیدن. به ایستادن واداشتن. وادار کردن به قیام. (فرهنگ فارسی معین). ایستادن کنانیدن و بر پا کردن و قایم کردن. (ناظم الاطباء) : در قیامت ترا پیش او بخواهند ایستانید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 525) ، زهنده یافتن آب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، داخل کردن سر پستان ناقه را در دهان بچه تا شیر مکیدن آموزد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
استانیدن. به ایستادن واداشتن. وادار کردن به قیام. (فرهنگ فارسی معین). ایستادن کنانیدن و بر پا کردن و قایم کردن. (ناظم الاطباء) : در قیامت ترا پیش او بخواهند ایستانید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 525) ، زهنده یافتن آب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، داخل کردن سر پستان ناقه را در دهان بچه تا شیر مکیدن آموزد. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
ماهر با مهرت: نیک داننده دانا و عالم در علم فن ادب و هنر، رئیس و بزرگ هر شغلی چون استاد نجاری در دکان نجاری و استاد بنایی نسبت به عمله و گل کاران، آموزنده معلم آموزگار مدرس مقابل شاگرد، در اصطلاح کنونی بالاترین درجه آموزندگان در دانشگاهها (استاد) است و پایین تر از آن دانشیار، امام راهنما پسشوا، خواجه سرا خصی خادم آغا، دلاک سلمانی حمامی، در بسیاری از بازیهای کودکانه و عوامانه رئیس و بزرگ بازی را گویند
ماهر با مهرت: نیک داننده دانا و عالم در علم فن ادب و هنر، رئیس و بزرگ هر شغلی چون استاد نجاری در دکان نجاری و استاد بنایی نسبت به عمله و گل کاران، آموزنده معلم آموزگار مدرس مقابل شاگرد، در اصطلاح کنونی بالاترین درجه آموزندگان در دانشگاهها (استاد) است و پایین تر از آن دانشیار، امام راهنما پسشوا، خواجه سرا خصی خادم آغا، دلاک سلمانی حمامی، در بسیاری از بازیهای کودکانه و عوامانه رئیس و بزرگ بازی را گویند