جدول جو
جدول جو

معنی استالین - جستجوی لغت در جدول جو

استالین
(اِ)
ژزف جوگاشویلی. سیاستمدار و پیشوای روسیه (اتحاد جماهیر شوروی سابق). مولد گرجستان بسال 1879 میلادی وی از زعمای انقلاب روسیه و از همکاران لنین است. در سال 1923 رئیس کمیساریاها بود و در جنگ جهانگیر دوم ملت شوروی را در مقاومت با سپاهیان آلمان هدایت کرد و فاتح شد. مرگ او بسال 1953 میلادی بود
لغت نامه دهخدا
استالین
سیاستمدار وپیشوایاتحاد جماهیر شوروی
تصویری از استالین
تصویر استالین
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استاسیس
تصویر استاسیس
(پسرانه)
از مخالفین سلطه عرب در ایران در زمان خلیفه عباسی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اسدالدین
تصویر اسدالدین
(پسرانه)
آنکه در دفاع از دین مانند شیر شجاع است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از استرلینگ
تصویر استرلینگ
واحد پول انگلستان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نفتالین
تصویر نفتالین
ماده ای جامد، بدبو و سفید رنگ به صورت گرد و پوسته های نازک که از قطران زغال سنگ به دست می آید و برای محافظت پارچه های پشمی، قالی و قالیچه از بید و موریانه به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استانیدن
تصویر استانیدن
ایستاندن، برای مثال مرکب استانید و پس آواز داد / آن سلام و آن امانت باز داد (مولوی - ۱۰۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افتالیدن
تصویر افتالیدن
دریدن، شکافتن، افشاندن، ریختن و پاشیدن، پراکنده ساختن، فشاندن، اوشاندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استاندن
تصویر استاندن
ستاندن، باز گرفتن چیزی از کسی، گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسگالیدن
تصویر اسگالیدن
اندیشیدن، فکر کردن، پنداشتن، رای زدن، سگالیدن، اسگالش، تفکیر، تأمّل
فرهنگ فارسی عمید
(مِ حَفْ فَ)
آشکارا کردن، بشوآمدن جامه. (تاج المصادر بیهقی). بشوی آمدن جامه
لغت نامه دهخدا
از شق میلاذجرد. (تاریخ قم ص 115) ، گاهی مراد از کمال چیزی است. (غیاث) (آنندراج) ، دویدن. (منتهی الارب) (تاج المصادر) (ترجمان علامۀ جرجانی ص 3) ، بالا برآمدن روز. (منتهی الارب) ، بر رقیب خود در جنگ، حملۀ سخت بردن، افزونی و سختی بیماری کسی. (از اقرب الموارد).
- اشتداد تب، بالا گرفتن آن. به منتها درجۀ سختی رسیدن بیماری.
- اشتداد دم، غلبۀ دم. فشار خون. تبیغ. بیغ
لغت نامه دهخدا
(اِ یُ)
ایستگاه. ایستادنگاه. محل توقف
لغت نامه دهخدا
(اِ)
منسوب به امسال. امساله. (فرهنگ فارسی معین) :
سال امسالین نوروز طربناکتر است
پار و پیرار همیدیدم اندوهگنا.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
لاتینی نام نگهبانان زن نیاشگاه نام کاهنه معبد وستا. وظیفه این کاهنه ها روشن نگاهداشتن آتش مقدس بود و هر گاه آتش معبد در اثر اهمال یکی از اینها خاموش میشد او را زنده بگور میکردند. کاهنه های وستا مقامی ارجمندداشتند تا آنجا که اگر بمحکومی مصادف میشدند و از او شفاعت میکردند حکومت روم آن محکوم را هر چند هم گناه وی عظمیم بود می بخشید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مستقلین
تصویر مستقلین
جمع مستقل درحالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند)
فرهنگ لغت هوشیار
ماده ای است خشک و بدبوی و سفید رنگ که از نفت گیرند و برای جلوگیری از بید زدن پارچه و لباس های بافته پشمی و قالی و همچنین برای دفع موریانه بکار برند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امسالین
تصویر امسالین
منسوب به امسال امساله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آستیلین
تصویر آستیلین
فرانسوی جوشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استاسیون
تصویر استاسیون
توقفگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استارین
تصویر استارین
سپندر در ساختن سپندار شمع به کارمی رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استانیدن
تصویر استانیدن
باز داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استاندن
تصویر استاندن
ستاندن
فرهنگ لغت هوشیار
دراین چامه مولانا جلال الدین بلخی: آن یکی رومی بگفت این قیل را ترک کن خواهیم استافیل را یونانی دانه انگور انگور عنب: آن یکی رومی بگفت این فیل را ترک کن خواهیم استافیل را. (مثنوی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افتالیدن
تصویر افتالیدن
دریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استاژیر
تصویر استاژیر
کارآموز نوکار کسی که دوره کارآموزی را میگذراند کار آموز
فرهنگ لغت هوشیار
ماهر با مهرت: نیک داننده دانا و عالم در علم فن ادب و هنر، رئیس و بزرگ هر شغلی چون استاد نجاری در دکان نجاری و استاد بنایی نسبت به عمله و گل کاران، آموزنده معلم آموزگار مدرس مقابل شاگرد، در اصطلاح کنونی بالاترین درجه آموزندگان در دانشگاهها (استاد) است و پایین تر از آن دانشیار، امام راهنما پسشوا، خواجه سرا خصی خادم آغا، دلاک سلمانی حمامی، در بسیاری از بازیهای کودکانه و عوامانه رئیس و بزرگ بازی را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسالیون
تصویر اسالیون
یونانی تخم کرفس کوهی کرفسینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استئارین
تصویر استئارین
سپندر در ساختن سپندار شمع به کارمی رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرلینگ
تصویر استرلینگ
واحد پول انگلستان است، گروه استرلینگ، لیره استرلینگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرلینگ
تصویر استرلینگ
((اِ تِ))
مسکوک نقره در انگلستان (قرون وسطی)، واحد پول رسمی انگلستان، کشورهایی که معاملات خارجی آن ها توسط لیره استرلینگ صورت می گیرد، مقابل گروه دلار
فرهنگ فارسی معین
((نَ))
جسمی است که از قطران زغال سنگ بدست می آید جامد و سفید با بلورهای درخشان و بوی نافذ است. در صنایع رنگ سازی و عطرسازی به کار می رود. نوع ناخالص و نامرغوب آن برای دفع حشرات مفید است
فرهنگ فارسی معین
((وِ))
نام کاهنه معبد وستا. وظیفه این کاهنه ها روشن نگاه داشتن آتش مقدس بود و هرگاه آتش معبد در اثر اهمال یکی از این ها خاموش می شد او را زنده به گور می کردند. کاهنه های وستا مقامی ارجمند داشتند تا آنجا که اگر به محکومی مصادف می شدند و از او
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دستاسین
تصویر دستاسین
((دَ سْ))
آردی که با آس دستی درست شده باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استاتیک
تصویر استاتیک
ایستایی
فرهنگ واژه فارسی سره