به میل و رای خود کار کردن، خودرای بودن، خودرایی، خودسری، خودکامگی، در علوم سیاسی حکومتی که مردم در آن نقشی ندارند و فرمانروایان مقید به قانون نیستند و به میل و ارادۀ خود تصمیم می گیرند
به میل و رای خود کار کردن، خودرای بودن، خودرایی، خودسری، خودکامگی، در علوم سیاسی حکومتی که مردم در آن نقشی ندارند و فرمانروایان مقید به قانون نیستند و به میل و ارادۀ خود تصمیم می گیرند
رجوع به استیساء شود، غالباً بمعنی اوستا کتاب مذهبی ایرانیان باستان آید: یکی هفته میخوانداستا و زند همی گشت بر گرد آذر نژند. فردوسی. به استا و زند اندرون زردهشت بگفتست و بنموده گرم و درشت. فردوسی. رجوع به اوستا و اوستاک و زند و ژند شود
رجوع به استیساء شود، غالباً بمعنی اوستا کتاب مذهبی ایرانیان باستان آید: یکی هفته میخوانداستا و زند همی گشت بر گرد آذر نژند. فردوسی. به استا و زند اندرون زردهشت بگفتست و بنموده گرم و درشت. فردوسی. رجوع به اوستا و اوستاک و زند و ژند شود
در زنهارآمدن، زنهار خواستن، استوانیدن (استوانی اعتماد) زینهار خواستن زنهار خواستن امان طلبیدن بزنهار کسی در آمدن، در امان آمدن خواستن، پناه بردن به، حالت کسی که مال غیر بطور مشروع نزد او باشد
در زنهارآمدن، زنهار خواستن، استوانیدن (استوانی اعتماد) زینهار خواستن زنهار خواستن امان طلبیدن بزنهار کسی در آمدن، در امان آمدن خواستن، پناه بردن به، حالت کسی که مال غیر بطور مشروع نزد او باشد