جدول جو
جدول جو

معنی اسئله - جستجوی لغت در جدول جو

اسئله
(اَ ءِ لَ)
جمع واژۀ سؤال
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

نوعی ماهی خوراکی بزرگ بی فلس با شاخک هایی شبیه سبیل در اطراف دهان که معمولاً در دریای خزر یافت می شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مسئله
تصویر مسئله
موضوع، مطلب، پرسشی دربارۀ مسائل شرعی، امر مشکل، معضل، سؤال، پرسش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسکله
تصویر اسکله
مکان توقف کشتی ها برای تخلیه و بارگیری، بارانداز
فرهنگ فارسی عمید
(اَ لِ ءَ)
جمع واژۀ سلاء. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اِ کِ لِ)
از ایتالیائی اسکالا، بندر. لنگرگاه. مرفاء. اسقاله. سقاله. اصقاله. (دزی ج 1 ص 23 و 663). بارانداز. رجوع به اسقاله شود
لغت نامه دهخدا
(اَ بِ لَ)
جمع واژۀ سبیل
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ)
نام آبی است در بادیه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کشیده رخسار شدن. اسیل الخدّ گشتن. کشیده روئی. کشیده روی شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی)
راندن آب و اشک. روان کردن آب و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی).
لغت نامه دهخدا
(اَ وِ لَ)
جمع واژۀ سؤال. (غیاث) (محمود بن عمر)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ لَ)
بلده استله، شهری به اسپانیا نزدیک لوکرونی. (الحلل السندسیه ج 2 ص 177)
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ لَ)
یک اسل.
لغت نامه دهخدا
جزو ماهیان فلس دار حلال گوشت بحر خزر است. ماهیی است بزرگ و سر برهنه که دهانی فراخ دارد و ریشو میباشد و دو ردیف دندان در دهان دارد اسبیله اسبیلی
فرهنگ لغت هوشیار
مسئله و مسئلت و مسالت در فارسی: فرش پردک چیستان ز پردک های دو را دور بسته که از فکرش دل داناست خسته (ناصرخسرو)، نیاز، زمینه زیرکش، جستار، پرسش
فرهنگ لغت هوشیار
مونث سائل سپید پیشانی، سپید بینی مونث سایل، سپیدی پیشانی و قصبه بینی که باعتدال باشد، یا نفس سایله. خون جهنده. یا صاحب نفس سایله. جانداری که چون سر او را ببرند خون از رگهای وی بجهد حشرات ماهیها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسکله
تصویر اسکله
بندر، لنگرگاه، بار انداز
فرهنگ لغت هوشیار
نرمی و همواری، کشیدگی گونه روان شدن تندابه (تندابه سیل) روان شدن گدازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسئله
تصویر مسئله
((مَ ئَ لَ یا لِ))
حاجت، مطلب، جمع مسایل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسکله
تصویر اسکله
((اِ کَ یا کِ لِ))
در اصل ایتالیایی به معنای بندر، بارانداز کشتی
فرهنگ فارسی معین
((اِ بُ لِ یا لَ))
جزو ماهیان فلس دار حلال گوشت بحر خزر است. ماهی ای است بزرگ و سر برهنه که دهانی فراخ دارد و ریشو می باشد و دو ردیف دندان در دهان دارد، اسبیله، اسبیلی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مسئله
تصویر مسئله
چالش، پرسمان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اسکله
تصویر اسکله
بارانداز، لنگرگاه
فرهنگ واژه فارسی سره
بارانداز، بندر، بندرگاه، لنگرگاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ماهی اسپله، این ماهی به سبب دو زائده ی بلند دو طرف گونه
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای بلوک مانند واقع در ولوپی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی