جدول جو
جدول جو

معنی ازیاج - جستجوی لغت در جدول جو

ازیاج
(اَزْ)
جمع واژۀ زیج: و کانت له (لابن الدّهان) الید الطولی فی النجوم و حل الازیاج. (ابن خلکان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ازعاج
تصویر ازعاج
طرد کردن، بیرون کردن، حرکت دادن، جنباندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ازواج
تصویر ازواج
زوج ها، شوهرها، قرین ها، جفت ها، جمع واژۀ زوج
فرهنگ فارسی عمید
(اَزْ)
جمع واژۀ زیف
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
خشک گیاه و یا زردگیاه یافتن زمین را. (ازمنتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(گَ پَ)
ازلاج باب، در بستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). بند کردن در. (منتهی الارب). ارتاج. (زوزنی) ، کوچ کردن، بر پای شدن چیزی، بلند برآمدن روز. (منتهی الارب).
- ازلیمام ضحی، بلند برآمدن چاشت و روشن گردیدن روز. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَزْ)
جمع واژۀ زوج. جفتها. زنان. شوهران
لغت نامه دهخدا
آهن در بن نیزه کردن. زج ّ در نیزه کردن. آهن را در بن نیزه درآوردن. (ازمنتهی الارب). زج کردن نیزه. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
از جای برکندن. از جای برانگیختن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب). برخیزانیدن. (غیاث اللغات). جنبانیدن. (غیاث). قلع از مکان.
لغت نامه دهخدا
(اَزْ)
جمع واژۀ زی ّ. پوششها. هیأتها.
لغت نامه دهخدا
(اَزْ)
جمع واژۀ زین
لغت نامه دهخدا
(اَزْ)
جمع واژۀ زیق. (دهار)
لغت نامه دهخدا
(گِ دَ / دِ پَ)
آراسته شدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عَ کَ / کِ)
درخت حاج رویانیدن زمین. اشترغاز رویانیدن. حشیشهالجمال رویانیدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از ازواج
تصویر ازواج
جمع زوج، جفتها، زنان، شوهران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازعاج
تصویر ازعاج
از جای بر انگیختن، بر خیزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازلاج
تصویر ازلاج
دربندکردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازعاج
تصویر ازعاج
((اِ))
از جا برکندن، از جا برانگیختن، بریدن، فرستادن، بی آرام ساختن، راندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازواج
تصویر ازواج
جمع زوج، زوج ها، جفت ها
فرهنگ فارسی معین