معنی ازعاج تصویر ازعاج ازعاج ((اِ)) از جا برکندن، از جا برانگیختن، بریدن، فرستادن، بی آرام ساختن، راندن از جا برکندن، از جا برانگیختن، بریدن، فرستادن، بی آرام ساختن، راندن فرهنگ فارسی معین