جدول جو
جدول جو

معنی ازمار - جستجوی لغت در جدول جو

ازمار
کمی بعد، از نو دوباره
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ازمان
تصویر ازمان
زمن ها، عصرها، روزگارها، وقت ها، هنگام ها، جمع واژۀ زمن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ازهار
تصویر ازهار
شکوفه ها، گل درخت میوه دار که پیش از روییدن برگ شکفته می شود، غنچه مثلاً شکوفۀ هلو و زردآلو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسمار
تصویر اسمار
سمرها، قصه ها و افسانه هایی که در شب بگویند، افسانه های شب، جمع واژۀ سمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اضمار
تصویر اضمار
در دستور زبان ضمیر آوردن برای اسمی در کلام، به ضمیر آوردن، در علم عروض ساکن کردن تای متفاعلن است که تبدیل به مستفعلن شود، در ضمیر نگه داشتن، در دل پنهان داشتن، در دل نهان داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اقمار
تصویر اقمار
قمرها، ماه ها، کنایه از زنان زیبا، جمع واژۀ قمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعمار
تصویر اعمار
عمرها، حیات ها، زندگی ها، کنایه از اشخاص بسیار محبوب و عزیز، جمع واژۀ عمر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اثمار
تصویر اثمار
ثمرها، بارهای درخت، میوه ها، جمع واژۀ ثمر
فرهنگ فارسی عمید
بازمارالخادم، مولی مفلح بن خاقان، یکی از ولاه عباسی حلب که در حدود سال 269 هجری قمری بر آن دیار حکمروا بوده است، رجوع به مجمعالانساب زامباور ج 1 ص 50 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از اغمار
تصویر اغمار
جمع غمر، گول ها کار نادیدگان جمع غمر غمر کارنادیدگان نا آزمودگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقمار
تصویر اقمار
ماه ازشب سوم تا آخر ماه، قمرها، ماهها
فرهنگ لغت هوشیار
نای نی نال غرو هم آوای سرو دو زای، چاکنای، نایسرود نی که در آن نوازند نای نوازندگی. توضیح در زبان عربی بهر چیز لوله شکل که درآن بتوان دمید اطلاق میشود چنانکه در زبان فارسی نیز چنین چیزی ر نای میگوییم. بهمین جهت در موسیقی هر آلت بادی چوبی را بعربی مزمار و بفارسی نای خوانده اند، سرود و شعری که بانی نوازند جمع مزامیر، ناحیه ای در قسمت تحتانی حنجره که در فاصله بین تارهای صوتی تحتانی قرار دارد ودر حقیقت فضای بین تارهای صوتی وتحتانی است. هوا در موقع خروج از حنجره تارهای صوتی تحتانی را بارتعاش در میاورد و صدا تولید میشود بعبارت دیگر هوا در موقع خروج از ناحیه مزمار موجب ارتعاش تارهای صوتی تحتانی میشود و صدا تولید میگردد چاک نای فم حنجره چاک صوت
فرهنگ لغت هوشیار
مار گزنده: نکردی مشورت با ما در این کار نهادی پای بر دنبال گزمار. (نزاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انمار
تصویر انمار
جمع نمر، پلنگان به آب خوشگوار ارسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعمار
تصویر اعمار
عمر، زندگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضمار
تصویر اضمار
در دل نهادن داشتن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصمار
تصویر اصمار
جمع صمر، لبه ها ترش شدن شیر، گرد آوردن کالا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشمار
تصویر اشمار
شتاباندن، در نور دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسمار
تصویر اسمار
جمع سمر، حکایتها، افسانه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازرار
تصویر ازرار
جمع زر، گویک های گریبان گویک گوی کوچک تکمه دار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
آهنگ کردن، خواستن و انجام دادن، جابه جا روییدن، دل بر کار نهادن عزم بر کاری کردن، قصد کردن دل بر کاری نهادن، آهنگ کردن، ثابت عزم بودن در کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازمان
تصویر ازمان
روزگارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازوار
تصویر ازوار
رویگردانی، کر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازهار
تصویر ازهار
شکوفه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذمار
تصویر اذمار
جمع ذمر، دلیران، زیرکان، یاوران: یاری دهندگان
فرهنگ لغت هوشیار
فرو نشاندن خواباندن، پنهانیدن پنهان داشتن، در دل داشتن، به دل گرفتن کینه ورزی، تورفتن، خازاندن خاز خمیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجمار
تصویر اجمار
گره زدن گیسو پشت سر، گرد آوردن اسپان را، دمه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ثمار و جج ثمر میوه ها میوه آوردن درخت بار آوردن، میوه دار شدن میوه دادن میوه دار گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازماع
تصویر ازماع
((اِ))
قصد کردن، دل بر کاری نهادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقمار
تصویر اقمار
ماه ها، سیارات کوچکی که به دور یکی از سیارات می گردند، در فارسی، کشورهای ضعیفی که از نظر سیاسی پیرو کشورهای قوی تر می باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسمار
تصویر اسمار
جمع سمر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اضمار
تصویر اضمار
((اِ))
نهفتن، نهان داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازمان
تصویر ازمان
جمع زمن و زمان، زمان ها، روزگارها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازهار
تصویر ازهار
جمع زهر و زهره، شکوفه ها، گل ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اثمار
تصویر اثمار
((اِ))
میوه آوردن درخت، میوه دار شدن
فرهنگ فارسی معین