جلبک، گروهی از گیاهان بدون ریشه، ساقه، شاخه و برگ که به شکل نوار سبز و دراز در آب، جاهای مرطوب و روی تنۀ بعضی درخت ها پیدا می شود و در بعضی دریاها نیز به شکل نوارهای پهن و دراز دیده می شود که بر روی آب شناور است، در اقیانوس ها بیشتر از همه جا رشد می کند و گاهی سطح وسیعی از دریا را فرامی گیرد، از آن در تهیۀ بعضی مواد شیمیایی و خوراکی استفاده می شود، رنگ آن سبز و گاهی هم به رنگ قهوه ای یا سرخ است، جل وزغ، چغزپاره، چغزواره، آلگ، جامۀ غوک، بزغسمه، غوک جامه، جغزواره، بزغمه، گاوآب
جُلبَک، گروهی از گیاهان بدون ریشه، ساقه، شاخه و برگ که به شکل نوار سبز و دراز در آب، جاهای مرطوب و روی تنۀ بعضی درخت ها پیدا می شود و در بعضی دریاها نیز به شکل نوارهای پهن و دراز دیده می شود که بر روی آب شناور است، در اقیانوس ها بیشتر از همه جا رشد می کند و گاهی سطح وسیعی از دریا را فرامی گیرد، از آن در تهیۀ بعضی مواد شیمیایی و خوراکی استفاده می شود، رنگ آن سبز و گاهی هم به رنگ قهوه ای یا سرخ است، جُل وَزَغ، چَغزپارِه، چَغزوارِه، آلگ، جامِۀ غوک، بَزَغسَمِه، غوک جامِه، جَغزوارِه، بَزَغمِه، گاوآب
مربوط به ازل، برای مثال سعادت ازلی با تو روز و شب همبر/ خدای عزوجل با تو گاه و بیگه یار (مسعودسعد - ۲۳۲)ویژگی آنچه ابتدا نداشته و همیشه بوده و خواهد بود، خداوندی، الهی مثلاً حکمت الهی
مربوط به ازل، برای مِثال سعادت ازلی با تو روز و شب همبر/ خدای عزوجل با تو گاه و بیگه یار (مسعودسعد - ۲۳۲)ویژگی آنچه ابتدا نداشته و همیشه بوده و خواهد بود، خداوندی، الهی مثلاً حکمت الهی
آنچه اول و ابتدا نداشته باشد، همیشگی، دیرینگی، زمان بی ابتدا زلل، در علم عروض اجتماع خرم و هتم است که از مفاعیلن فاع باقی بماند و فعل به جای آن بگذارند، لغزیدن و افتادن، از حق و صواب منحرف گشتن، لغزش، خطا، کمی، نقصان
آنچه اول و ابتدا نداشته باشد، همیشگی، دیرینگی، زمان بی ابتدا زلل، در علم عروض اجتماع خرم و هتم است که از مفاعیلن فاع باقی بماند و فعل به جای آن بگذارند، لغزیدن و افتادن، از حق و صواب منحرف گشتن، لغزش، خطا، کمی، نقصان
بعیر ازلم، شتر کنارۀ گوش بریده. مؤنث: زلماء. (منتهی الارب) ، جای جای برآمدن گیاه و برابر ناشدن آن، بزرگ شدن گره انگور که جای برآمدن خوشۀ آن است، عزم بر کاری کردن. (منتهی الارب). قصد کردن. دل بر کاری نهادن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، ثابت عزم بودن بر کاری. (منتهی الارب)
بعیر اَزلم، شتر کنارۀ گوش بریده. مؤنث: زَلماء. (منتهی الارب) ، جای جای برآمدن گیاه و برابر ناشدن آن، بزرگ شدن گره انگور که جای برآمدن خوشۀ آن است، عزم بر کاری کردن. (منتهی الارب). قصد کردن. دل بر کاری نهادن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، ثابت عزم بودن بر کاری. (منتهی الارب)
منسوب به ازل. (غیاث اللغات). که اول ندارد از حیث زمان. آنکه ابتدا ندارد. (مؤید الفضلاء). هرگزی. قدیم. دیرینه. مقابل ابدی، دیرینه شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). آمدن روزگار بر کسی. (منتهی الارب) ، انکار کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب)
منسوب به ازل. (غیاث اللغات). که اول ندارد از حیث زمان. آنکه ابتدا ندارد. (مؤید الفضلاء). هرگزی. قدیم. دیرینه. مقابل ابدی، دیرینه شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). آمدن روزگار بر کسی. (منتهی الارب) ، انکار کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب)
پیرو صبح ازل یعنی میرزایحیی نوری (متوفی 1330 هجری قمری). پسر میرزا عباس نوری معروف به میرزا بزرگ، صبح ازل رئیس فرقۀ اقلیت بابیۀ معروف به ازلیان بوده است. رجوع بصبح ازل و رجوع بوفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی در مجلۀ یادگار سال پنجم شمارۀ 4 و 5 شود
پیرو صبح ازل یعنی میرزایحیی نوری (متوفی 1330 هجری قمری). پسر میرزا عباس نوری معروف به میرزا بزرگ، صبح ازل رئیس فرقۀ اقلیت بابیۀ معروف به ازلیان بوده است. رجوع بصبح ازل و رجوع بوفیات معاصرین بقلم محمد قزوینی در مجلۀ یادگار سال پنجم شمارۀ 4 و 5 شود