جدول جو
جدول جو

معنی ازری - جستجوی لغت در جدول جو

ازری
(اُ زَ ری ی)
ابراهیم بن احمد. متوفی به سال 993 هجری قمری او را دیوانی است. (کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا
ازری
(اُ زُ ری ی)
منسوب به ازر جمع ازار و سمعانی گوید شاید منسوب الیه بفروش ازار اشتغال داشته است و منتسب بدان ابوالحسین سعدالله بن علی بن محمد الازری الحنفی است. (انساب) ، کندامویه برآوردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). موی ریزۀ زرد برآوردن چوزه. (منتهی الارب). موی اول برآوردن جوزه
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اغری
تصویر اغری
دزد به زبان ترکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخری
تصویر اخری
دیگر، غیر، آخرت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آزری
تصویر آزری
ساختۀ آز، برای مثال دگر به روی کسم دیده برنمی باشد / خلیل من همه بت های آزری بشکست (سعدی۲ - ۳۲۶)، کنایه از زیبا، برای مثال جدا گشت از او کودکی چون پری / به چهره به سان بت آزری (فردوسی - ۲/۲۰۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اسری
تصویر اسری
اسیرها، گرفتارها، بندی ها، زندانی ها، کسانی که در جنگ به دست دشمن گرفتار شود، جمع واژۀ اسیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ابری
تصویر ابری
ویژگی آسمان پوشیده از ابر مثلاً هوای ابری، ابرمانند، چیزی که از ابر ساخته شده باشد مثلاً تشک ابری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ازرق
تصویر ازرق
کبود، نیلگون، آبی، خط هفتم جام شراب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجری
تصویر اجری
جیره، وظیفه، راتبه، مقرری، مستمری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احری
تصویر احری
سزاوارتر، شایسته تر، درخورتر
فرهنگ فارسی عمید
نام تیره ای از طایفۀ جانکی سردسیر هفت لنگ بختیاری است. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 75)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ازفی
تصویر ازفی
شتاب و شادی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه ابتدا ندارد، قدیم، دیرینه، ابدی، که همیشه بود آنکه ابتدا ندارد، قدیم، دیرینه، ابدی، که همیشه بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابری
تصویر ابری
منسوب است به آسمان ابری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احری
تصویر احری
سزاوارتر شایسته تر اولی اصلح در خورتر بسزاتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازره
تصویر ازره
بچشم، بدیده (از طریق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخزری
تصویر اخزری
دستارابریشمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازمی
تصویر ازمی
منسوب به ازم و گروهی بدان نسبت دارند
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به ارز مربوط به ارز. یا معامت ارزی. معامله ها و خرید و فروشهایی که در کار اوراق و اسناد بها دار بانکی صورت میگیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تزری
تصویر تزری
عتاب کردن و عیب نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازکی
تصویر ازکی
پاکیزه وپر هیزکارتر پاکیزه وپرهیزکارتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اگری
تصویر اگری
از آلات موسیقی کثیر الاوتاراست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقری
تصویر اقری
مهمان نوازتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آزری
تصویر آزری
منسوب به آزر: که نفرین کند بربت آزری (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسری
تصویر اسری
جمع اسیر، بردگان حرکت در شب حرکت در شب
فرهنگ لغت هوشیار
کبود نیلی، کبودچشم زاغ چشم سبز چشم، نابینا کور، از ویژه نام ها، بازشکاری، دشمن آشکار کبود نیلگون، کبود چشم زاغ چشم سبز چشم کسی که سیاهی چشم او مایل به کبودی یا سبزی یا زردی باشد، نابینا کور اعمی، آسمان سپهر، دنیا، خط چهارم از هفت خط جام جم و جام باده. یا جامه ازرق. جامه صوفیان که برنگ کبود بود. یا چرخ ازرق. آسمان سپهر یا خرقه ازرق. جامه صوفیان یا گل ازرق. گل کبود نیلوفر
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به امر یا وجه امری. آنست که کار را بطور حکم و فرمان و خواهش بیان کند: برو بروید بگو بگویید. امر منفی را (نهی) گویند و جزو وجه امری بشمار میرود: مرو مروید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابری
تصویر ابری
((اَ))
پوشیده از ابر، با نقشی چون موج آب یا ابرهای بریده از یکدیگر، کاغذ ابری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احری
تصویر احری
((اَ را))
سزاوارتر، شایسته تر، اولی، اصلح، درخورتر، بسزاتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازلی
تصویر ازلی
((اَ زَ))
منسوب به ازل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازکی
تصویر ازکی
((اَ کا))
پاکتر، پارساتر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ازرق
تصویر ازرق
((اَ رَ))
کبود، نیلگون، کبود چشم، نابینا، خط چهارم از هفت خط جام جم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخری
تصویر اخری
((اُ را))
دیگر، پسین، آخرت، جهان دیگر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اسری
تصویر اسری
((اَ را))
جمع اسیر، بردگان، اسیران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آزری
تصویر آزری
((زَ))
منسوب به آزر جد مادری حضرت ابراهیم (ع) یا عموی او، آزر بتگر
فرهنگ فارسی معین