جمع واژۀ ازبی، بندشلوار. آنچه که شلوار و تنبان به آن بندند. (آنندراج). تکّه. بند ازار. شلواربند. بند تنبان: دست اندر زیر کرد (حسنک) و ازاربند استوار کرد و پایچهای ازار ببست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 183)
جَمعِ واژۀ اُزبی، بندشلوار. آنچه که شلوار و تنبان به آن بندند. (آنندراج). تُکّه. بندِ ازار. شلواربند. بند تنبان: دست اندر زیر کرد (حسنک) و ازاربند استوار کرد و پایچهای ازار ببست. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 183)
به زبان ماوراءالنهر جنسی ترشی، (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 442)، خوراکی که از ترب خرده با سرکه و نمک و توابل تهیه کنند، (از بحر الجواهر)، سالاد و یازاب را از ترب خرد کرده و سرکه و نمک و توابل کردندی، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
به زبان ماوراءالنهر جنسی ترشی، (فرهنگ شعوری ج 2 ورق 442)، خوراکی که از ترب خرده با سرکه و نمک و توابل تهیه کنند، (از بحر الجواهر)، سالاد و یازاب را از ترب خرد کرده و سرکه و نمک و توابل کردندی، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
برابر، جا، روبه روی، برابری برابرانه مقابل برابر روبروی رویاروی قبال، سبب زندگانی یا سبب فراخی عیش و افزونی آن یا به ازاء. عوض بجای. یا در ازاء. بجای عوض بدل
برابر، جا، روبه روی، برابری برابرانه مقابل برابر روبروی رویاروی قبال، سبب زندگانی یا سبب فراخی عیش و افزونی آن یا به ازاء. عوض بجای. یا در ازاء. بجای عوض بدل
جمع حزب، گروه ها، دسته ها، گروه های کافران، شامل برخی از قبایل عرب، مانند قریش، غطفان و بنی قریظه، که با هم متحد شده به جنگ پیامبر رفته بودند، هر گروه سیاسی که مرام و مسلک ویژه خود را دارد
جمع حزب، گروه ها، دسته ها، گروه های کافران، شامل برخی از قبایل عرب، مانند قریش، غطفان و بنی قریظه، که با هم متحد شده به جنگ پیامبر رفته بودند، هر گروه سیاسی که مرام و مسلکِ ویژه خود را دارد