کج، خمیده، به صورت کج مثلاً کمد را اریب گذاشته بود بر (به) اریب: به صورت مایل و کج، برای مثال یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب / یک قدم چون پیل رفته بر اریب (مولوی - مجمع الفرس - اریب)
کج، خمیده، به صورت کج مثلاً کمد را اریب گذاشته بود بر (به) اریب: به صورت مایل و کج، برای مِثال یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب / یک قدم چون پیل رفته بر اریب (مولوی - مجمع الفرس - اریب)
محرف. (جهانگیری) (برهان). کج. منحرف. قیقاج (بترکی). (برهان). اریف. اریو. (رشیدی). وریب و این اریب اصل کلمه مورب عرب است، یا هر دو زبان این کلمه را داشته اند و مؤلف غیاث اللغات گوید: این (کلمه) امالۀ وراب است بعد ابدال واو بهمزه: سر بتاب ازحسد و گفتۀ پر مکر و دروغ چرب کن مغز و مخر جامۀ پرکوس و اریب. ناصرخسرو. ، جوانمرد. آنکه شاد شود چون عطا دهد. (مهذب الاسماء). مرد شاد بعطا دادن. هرکه از سخاوت پشیمان نشود. که خرّم بود در سخاوت کردن. سخی: الالمعی الاریحی ّ المربحی واللوذعی الفیلسوف المدره. عبدالرزاق بن احمد العامری الشاعر
محرف. (جهانگیری) (برهان). کج. منحرف. قیقاج (بترکی). (برهان). اُریف. اریو. (رشیدی). وریب و این اریب اصل کلمه مُورب عرب است، یا هر دو زبان این کلمه را داشته اند و مؤلف غیاث اللغات گوید: این (کلمه) امالۀ وراب است بعد ابدال واو بهمزه: سر بتاب ازحسد و گفتۀ پر مکر و دروغ چرب کن مغز و مخر جامۀ پرکوس و اریب. ناصرخسرو. ، جوانمرد. آنکه شاد شود چون عطا دهد. (مهذب الاسماء). مرد شاد بعطا دادن. هرکه از سخاوت پشیمان نشود. که خرّم بود در سخاوت کردن. سخی: الالمعی الاریحی ّ المربحی واللوذعی الفیلسوف المدره. عبدالرزاق بن احمد العامری الشاعر
امیر اریبا، نایب امیر شیخ حسن ایلکانی در روم (آسیای صغیر). رجوع بذیل جامعالتواریخ حافظ ابرو ص 152، 159، 165، 169 شود، شادمانی. (منتهی الارب). نشاط: مقدم مواکب سلطانی را بهزّتی و اریحیتی که آثار آن بر جبین احوال او مشاهده می توانست نمود، استقبال کرد. (جهانگشای جوینی) ، خوشدلی که بدهش و احسان کردن حاصل شود. (منتهی الارب). شادی که در بخشایش و جود رو دهد. (آنندراج) ، عطا
امیر اریبا، نایب امیر شیخ حسن ایلکانی در روم (آسیای صغیر). رجوع بذیل جامعالتواریخ حافظ ابرو ص 152، 159، 165، 169 شود، شادمانی. (منتهی الارب). نشاط: مقدم مواکب سلطانی را بهزّتی و اریحیتی که آثار آن بر جبین احوال او مشاهده می توانست نمود، استقبال کرد. (جهانگشای جوینی) ، خوشدلی که بدهش و احسان کردن حاصل شود. (منتهی الارب). شادی که در بخشایش و جود رو دهد. (آنندراج) ، عطا