جدول جو
جدول جو

معنی اریب

اریب
(اُ)
محرف. (جهانگیری) (برهان). کج. منحرف. قیقاج (بترکی). (برهان). اریف. اریو. (رشیدی). وریب و این اریب اصل کلمه مورب عرب است، یا هر دو زبان این کلمه را داشته اند و مؤلف غیاث اللغات گوید: این (کلمه) امالۀ وراب است بعد ابدال واو بهمزه:
سر بتاب ازحسد و گفتۀ پر مکر و دروغ
چرب کن مغز و مخر جامۀ پرکوس و اریب.
ناصرخسرو.
، جوانمرد. آنکه شاد شود چون عطا دهد. (مهذب الاسماء). مرد شاد بعطا دادن. هرکه از سخاوت پشیمان نشود. که خرّم بود در سخاوت کردن. سخی:
الالمعی الاریحی ّ المربحی
واللوذعی الفیلسوف المدره.
عبدالرزاق بن احمد العامری الشاعر
لغت نامه دهخدا