آریا. عنوانی است که اجداد مشترک ملل هند و ایرانی خود را بدان معرفی میکردند و آن را لغهً به معنی شریف، اصیل و مولی دانسته اند و نام ایران نیز از این ریشه مشتق است. سترابون مخصوصاً نام ((اری)) را بحاصلخیزترین بخش ((اریان)) اطلاق کرده است. رجوع به آری یا آریا و اریائیان و اریان و ایران شود
آریا. عنوانی است که اجداد مشترک ملل هند و ایرانی خود را بدان معرفی میکردند و آن را لغهً به معنی شریف، اصیل و مولی دانسته اند و نام ایران نیز از این ریشه مشتق است. سترابون مخصوصاً نام ((اری)) را بحاصلخیزترین بخش ((اریان)) اطلاق کرده است. رجوع به آری یا آریا و اریائیان و اریان و ایران شود
ارمیاء. نبی است. (منتهی الارب). نام یکی از پیغمبران بنی اسرائیل. (برهان). یرمیا. لفظ یرمیا یعنی یهوه بزیر می اندازد. وی پسر حلقیا و دومین از انبیای اعظم عهد عتیق بود که درزمان سلطنت یوشیا و یهویاقیم و صدقیا و هم در زمان اسیری صدقیا نبوت میکردند. مولد او عناتوث بن یامین و از سلسلۀ ابی یاثار کاهن بود و قبل از تولد از جانب خدا به منصب نبوت سرافراز گشت (ارمیا 1: 1 و 5). و در هنگام شباب در سال 628 قبل از میلاد مطابق سال سیزدهم سلطنت یوشیا اولاً در مولد خود (ارمیا 11: 18- 21 و 12:6) و بملاحظات چندی که خاصۀ مرتبت نبوت است تزویج اختیار نکرد (ارمیا 16: 2) و یوشیا که شهریاری متقی وخداترس بود با وی انباز گشته، بت پرستی ترک کرد و اصلاح عام را رواج دادند. (دوم پادشاهان 23: 1- 25). وبر وفات پادشاه که در سال 609 قبل از میلاد واقع شد نوحه گری کرده آنرا خسارتی عظیم شمردند (دوم تواریخ ایام 35: 20- 25، ارمیا 22: 1 و 15 و 16) اما بعد از سلطنت کوتاه یهواحاز، رفتار مردم بکلی تغییر کرد و بت پرستی را حیاتی تازه پدید آمد و بدین واسطه زندگانی نبی مزبور پر از زحمات و مشقات گردید و در سال چهارم سلطنت یهویاقیم، طومار نخستین خود را که محتوی تحذیر و پیش گوئیها بود تصنیف کرد و پادشاه آنرا ورق به ورق سوزانید و درصدد اتلاف نبی برآمد (ارمیا 26). مجدداً وی نبوتهای خود را نوشت و ضمناً پیشگوئی کرد که بنی یهودا بزودی در بابل هفتاد سال به اسیری خواهند رفت (ارمیا 25: 8- 12) و هم درباره انهدام بابل هفتاد سال بعد آیۀ 13- 38 نبوت فرمود اما از تنبیهاتش تغافل ورزیدند و او صدقیا را بمهربانی تعلیم داد و او رابر بلایائی که بر قوم عاصی اش معلق بود بیاگاهانید ولی سودمند نیفتاد. امانت نبی مزبور همواره زندگانی وی را خطرناک میکرد بحدی که در زمانی که نبوکدنصّر اورشلیم را مفتوح ساخت ارمیا در زندان بود و نبوکدنصر او را از زندان برآورده در بابل مسکن داد لکن وی با دیگر اسرای قوم خود سکونت اختیار کرد و بعد از چندی با آنها در سال 586 قبل از میلاد بمصر برده شد باز ایشان را تا هنگام وفاتش به امانت نصیحت و اندرز فرموده مدت چهل ودو سال از جانب خدا بر ضد امت طاغی و یاغی خود ایستادگی کرد. اگرچه طبعاً حلیم و باهوش و عزلت گزین بود، با وجود آن در حینی که تکلیف اقتضا میکرد از خطر پروائی نداشت و تهدیدهای خلق او را خاموش نمیکرد و رفتارهای ناخوش ایشان او را رنجه نمیساخت. برفق و ملاطفت عمل میکرد و با هموطنان شیفتۀ خود رئوف بود و دربلاهائی که نمیتوانست آنانرا ترغیب کند که آنها را از خود رد کنند، شرکت میکرد. (قاموس کتاب مقدس). ارمیا یکی از چهار پیغمبر بزرگ بنی اسرائیل (دانیال، حزقیل، اشعیاء، ارمیا) است که در عناتوث در حدود 650 قبل از میلاد متولد شد و در حدود سال 590 قبل از میلاد در شهر دفنه نزدیک پلوز برطبق روایت قدیمی مسیحی، بدست یهودانی که از سرزنشهای وی بخشم درآمده بودند شهید گردید. وی تسخیر اورشلیم را توسط کلدانیان دوبار مشاهده کرد که در آن ضمن پادشاه و قوم وی به اسارت به بابل و سواحل دجله و فرات برده شدند.بعضی مراد از آیۀ شریفۀ ((او کالذی مرّ علی قریه و هی خاویهٌ علی عروشها)) (قرآن 259/2) را ((ارمیابن حلیقا)) دانسته اند. طبری در عنوان ((ذکر خبر لهراسب و ابنه بشتاسب و غزو بختنصر بنی اسرائیل و تخریبه بیت المقدس)) آرد: چنانکه بما رسیده، خدا به ارمیا وحی فرستاد که من بیت المقدس را آباد خواهم گردانید، بدانجا رو و همانجا فرودآی، پس ارمیا بدانجا شد و چون برسید شهر را خراب دید و باخود گفت سبحان اﷲ خدا بمن فرمان داد که در این شهر فرودآیم و مرا آگاهانید که آنرا آباد خواهد ساخت، پس چه هنگام این شهر را آباد کند و چه هنگام آنرا زنده فرماید پس از مرگش ! سپس سر خود را بر بستر گذاشته خوابید، در این حال با او خری بود و کیسه ای که در آن طعام بود، پس هفتاد سال در خواب بود تا بختنصر هلاک شد و نیز پادشاهی که در رأس او قرار داشت، یعنی لهراسب شاهنشاه بمرد و پادشاهی لهراسب 120 سال بود، پس از او گشتاسب پسرش بشاهی رسید. از بلاد شام بدو خبر آمد که آنجا خرابست و درندگان در سرزمین فلسطین بسیارند و از مردم کس آنجا نمانده پس بفرمود در سرزمین بابل، میان بنی اسرائیل ندا کردند که هر کس بخواهد بشام برگردد مراجعت کند و یک تن از آل داود را بر ایشان شاه کرد و بدو فرمان داد که بیت المقدس را تعمیر کند و معبد آنرا بسازد، پس بنی اسرائیل بازگشتند و آن شهر را آباد کردند و خدا چشمان ارمیا بگشود، پس وی بشهر نظر افکند و دید که آباد شده و در خواب باز درنگ کرد تا صد سالش بپایان رسید، سپس خدا او را برانگیخت و وی گمان نمیکرد که خواب او بیش از ساعتی طول کشیده، او شهر را خراب دیده بود و چون بدان نظر افکند گفت: دانستم که خدا بر هر چیزی تواناست - انتهی. بدیهی است که در این اقوال مطالب تاریخی و اساطیری بهم آمیخته است. برخی زردشت را شاگرد ارمیا و برخی او را شاگردیکی از شاگردان ارمیا دانسته اند و این قول مردود است. مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی صص 92- 94 و صص 98- 100). ارمیا بنی اسرائیل را همی گفت که فساد نکنید و اگرنه حق تعالی ملکی بر شما گمارد، و همه را بکشد، و برده کند، او را بگرفتند و محبوس کردند، چون بخت نصر بیامد و شهر خراب کرد و مردم را بکشت، و ارمیا را در زندان بیافت، از او حال پرسید گفت من پیغامبرم، و ایشان را از تو خبر دادم، مرا در زندان کردند بخت النصر او را بنواخت و یله کرد، تا بعد از مدتی حق تعالی ارمیا را گفت سوی بیت المقدس بازگرد که من آنرا آبادان کنم، و آن شب که خدای تعالی فرمود: ((او کالذی مر علی قریه و هی خاویه علی عروشها)) (قرآن 259/2) گفت از بعد خرابی چگونه آبادان خواهد شد بی مردم، و بتعجب همی نگرید، تا خوابش گرفت. چون بخفت خدای تعالی جان از وی جدا کرد و مدت صد سال همچنان مرده بماند تا بنی اسرائیل بازآمدند و دانیال پیغامبر علیه السلام در عهد بهمن اسفندیار بفرمان کیرش که پادشاه بود از دست بهمن [بر بنی اسرائیل مهتر بود] و بعمارت بیت المقدس مشغول شدند، و این کیرش پسر اخشنو بود، و مادرش استو نام بود، از بنی اسرائیل و دین توریت داشت، و بفرمان دانیال کار کردی، و دانیال از جملۀاسیران بود که بخت النصر او را آورده بود، و برده کرده بکودکی، و ذکر قصۀ دانیال در قصه و اخبار بخت النصر به باب الحفایر در شرح داده ام، پس از صد سال همه عمارت پذیرفت بهتر از آنک بود، و خدای تعالی [جان] به ارمیا بازداد و او عزیر است، قوله تعالی: ((فاماته اﷲ مائه عام ثم ّ بعثه)). (قرآن 259/2). ارمیا چون برخاست خیره گشت که همه جای آبادان دید، و انبوه مردمان، گفت این به یک ساعت چون گشت ؟! پس خدای تعالی بدووحی کرد که: ((فانظر الی طعامک و شرابک لم یتسنه)) (قرآن 259/2) ، پس بدید که خدای تعالی بهیمه را چون زنده کرد، گفت دانم که خدای بر همه چیز قادرست، و بعد از [بهر] توریت آموختن خدای تعالی او را به بنی اسرائیل فرستاد، و ایشان را توریت نمانده بود که بخت نصر همه را بسوخته بود، چون بیامد گفت من ارمیاام که در آن روزگار بودم، خدای تعالی مرا زنده کرد، بعد از صد سال. علامت نبوت خواستند، گفت توریت همه از حفظ برخوانم، و هرگز کس نخوانده بود. پس عزیر همه توریت برخواند. گفتند خدای بر همه قادرست، ولیکن، حقیقت خواندن تو ندانیم، و شنیده ایم که زیر این ستونهاء مسجد پنهان بکرده اند، و ندانیم که کدام ستون است. عزیر گفت من دانم و ایشان را بنمود بجای و توریت برآوردند چون مقابلت کردند با خواندن عزیر حرفی خطا نبود، و بیرون از تاریخ گوید: مردی گفت که من از پدر شنیدم که توریت در فلان باغ پنهان کردم، و نشان داد تا بشکافتند، و بدست آوردند، پس عزیر را فتنه شدند، و گفتند این پسرخداست، و حق تعالی گفت: ((اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون اﷲ)) (قرآن 31/9) (تعالی اﷲ عن ذلک). (مجمل التواریخ و القصص ص 213 و 214) : بلطف شیث پیمبر برفعت ادریس به آب دیدۀ نوح و بحلم ارمیّا. روزبهان. ذکر عیسی و عروجش بر سما ذکر ذوالقرنین و خضر و ارمیا. مولوی. و رجوع به المعرب جوالیقی ص 21 و 33 و عیون الاخبار ابن قتیبۀ دینوری ج 2 ص 261 و فهرست مجمل التواریخ و القصص و حبط (ج 1) ص 47 و 71 و یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 207 و ایران باستان تألیف پیرنیا ص 183 و 192 و 398 و 401 و قاموس الاعلام ترکی شود.
ارمیاء. نبی است. (منتهی الارب). نام یکی از پیغمبران بنی اسرائیل. (برهان). یرمیا. لفظ یرمیا یعنی یهوه بزیر می اندازد. وی پسر حلقیا و دومین از انبیای اعظم عهد عتیق بود که درزمان سلطنت یوشیا و یهویاقیم و صدقیا و هم در زمان اسیری صدقیا نبوت میکردند. مولد او عناتوث بن یامین و از سلسلۀ ابی یاثار کاهن بود و قبل از تولد از جانب خدا به منصب نبوت سرافراز گشت (ارمیا 1: 1 و 5). و در هنگام شباب در سال 628 قبل از میلاد مطابق سال سیزدهم سلطنت یوشیا اولاً در مولد خود (ارمیا 11: 18- 21 و 12:6) و بملاحظات چندی که خاصۀ مرتبت نبوت است تزویج اختیار نکرد (ارمیا 16: 2) و یوشیا که شهریاری متقی وخداترس بود با وی انباز گشته، بت پرستی ترک کرد و اصلاح عام را رواج دادند. (دوم پادشاهان 23: 1- 25). وبر وفات پادشاه که در سال 609 قبل از میلاد واقع شد نوحه گری کرده آنرا خسارتی عظیم شمردند (دوم تواریخ ایام 35: 20- 25، ارمیا 22: 1 و 15 و 16) اما بعد از سلطنت کوتاه یهواحاز، رفتار مردم بکلی تغییر کرد و بت پرستی را حیاتی تازه پدید آمد و بدین واسطه زندگانی نبی مزبور پر از زحمات و مشقات گردید و در سال چهارم سلطنت یهویاقیم، طومار نخستین خود را که محتوی تحذیر و پیش گوئیها بود تصنیف کرد و پادشاه آنرا ورق به ورق سوزانید و درصدد اتلاف نبی برآمد (ارمیا 26). مجدداً وی نبوتهای خود را نوشت و ضمناً پیشگوئی کرد که بنی یهودا بزودی در بابل هفتاد سال به اسیری خواهند رفت (ارمیا 25: 8- 12) و هم درباره انهدام بابل هفتاد سال بعد آیۀ 13- 38 نبوت فرمود اما از تنبیهاتش تغافل ورزیدند و او صدقیا را بمهربانی تعلیم داد و او رابر بلایائی که بر قوم عاصی اش معلق بود بیاگاهانید ولی سودمند نیفتاد. امانت نبی مزبور همواره زندگانی وی را خطرناک میکرد بحدی که در زمانی که نبوکدنصّر اورشلیم را مفتوح ساخت ارمیا در زندان بود و نبوکدنصر او را از زندان برآورده در بابل مسکن داد لکن وی با دیگر اسرای قوم خود سکونت اختیار کرد و بعد از چندی با آنها در سال 586 قبل از میلاد بمصر برده شد باز ایشان را تا هنگام وفاتش به امانت نصیحت و اندرز فرموده مدت چهل ودو سال از جانب خدا بر ضد امت طاغی و یاغی خود ایستادگی کرد. اگرچه طبعاً حلیم و باهوش و عزلت گزین بود، با وجود آن در حینی که تکلیف اقتضا میکرد از خطر پروائی نداشت و تهدیدهای خلق او را خاموش نمیکرد و رفتارهای ناخوش ایشان او را رنجه نمیساخت. برفق و ملاطفت عمل میکرد و با هموطنان شیفتۀ خود رئوف بود و دربلاهائی که نمیتوانست آنانرا ترغیب کند که آنها را از خود رد کنند، شرکت میکرد. (قاموس کتاب مقدس). ارمیا یکی از چهار پیغمبر بزرگ بنی اسرائیل (دانیال، حزقیل، اشعیاء، ارمیا) است که در عناتوث در حدود 650 قبل از میلاد متولد شد و در حدود سال 590 قبل از میلاد در شهر دفنه نزدیک پلوز برطبق روایت قدیمی مسیحی، بدست یهودانی که از سرزنشهای وی بخشم درآمده بودند شهید گردید. وی تسخیر اورشلیم را توسط کلدانیان دوبار مشاهده کرد که در آن ضمن پادشاه و قوم وی به اسارت به بابل و سواحل دجله و فرات برده شدند.بعضی مراد از آیۀ شریفۀ ((او کالذی مرّ علی قریه و هی خاویهٌ علی عروشها)) (قرآن 259/2) را ((ارمیابن حلیقا)) دانسته اند. طبری در عنوان ((ذکر خبر لهراسب و ابنه بشتاسب و غزو بختنصر بنی اسرائیل و تخریبه بیت المقدس)) آرد: چنانکه بما رسیده، خدا به ارمیا وحی فرستاد که من بیت المقدس را آباد خواهم گردانید، بدانجا رو و همانجا فرودآی، پس ارمیا بدانجا شد و چون برسید شهر را خراب دید و باخود گفت سبحان اﷲ خدا بمن فرمان داد که در این شهر فرودآیم و مرا آگاهانید که آنرا آباد خواهد ساخت، پس چه هنگام این شهر را آباد کند و چه هنگام آنرا زنده فرماید پس از مرگش ! سپس سر خود را بر بستر گذاشته خوابید، در این حال با او خری بود و کیسه ای که در آن طعام بود، پس هفتاد سال در خواب بود تا بختنصر هلاک شد و نیز پادشاهی که در رأس او قرار داشت، یعنی لهراسب شاهنشاه بمرد و پادشاهی لهراسب 120 سال بود، پس از او گشتاسب پسرش بشاهی رسید. از بلاد شام بدو خبر آمد که آنجا خرابست و درندگان در سرزمین فلسطین بسیارند و از مردم کس آنجا نمانده پس بفرمود در سرزمین بابل، میان بنی اسرائیل ندا کردند که هر کس بخواهد بشام برگردد مراجعت کند و یک تن از آل داود را بر ایشان شاه کرد و بدو فرمان داد که بیت المقدس را تعمیر کند و معبد آنرا بسازد، پس بنی اسرائیل بازگشتند و آن شهر را آباد کردند و خدا چشمان ارمیا بگشود، پس وی بشهر نظر افکند و دید که آباد شده و در خواب باز درنگ کرد تا صد سالش بپایان رسید، سپس خدا او را برانگیخت و وی گمان نمیکرد که خواب او بیش از ساعتی طول کشیده، او شهر را خراب دیده بود و چون بدان نظر افکند گفت: دانستم که خدا بر هر چیزی تواناست - انتهی. بدیهی است که در این اقوال مطالب تاریخی و اساطیری بهم آمیخته است. برخی زردشت را شاگرد ارمیا و برخی او را شاگردیکی از شاگردان ارمیا دانسته اند و این قول مردود است. مزدیسنا و تأثیر آن در ادبیات پارسی صص 92- 94 و صص 98- 100). ارمیا بنی اسرائیل را همی گفت که فساد نکنید و اگرنه حق تعالی ملکی بر شما گمارد، و همه را بکشد، و برده کند، او را بگرفتند و محبوس کردند، چون بخت نصر بیامد و شهر خراب کرد و مردم را بکشت، و ارمیا را در زندان بیافت، از او حال پرسید گفت من پیغامبرم، و ایشان را از تو خبر دادم، مرا در زندان کردند بخت النصر او را بنواخت و یله کرد، تا بعد از مدتی حق تعالی ارمیا را گفت سوی بیت المقدس بازگرد که من آنرا آبادان کنم، و آن شب که خدای تعالی فرمود: ((او کالذی مر علی قریه و هی خاویه علی عروشها)) (قرآن 259/2) گفت از بعد خرابی چگونه آبادان خواهد شد بی مردم، و بتعجب همی نگرید، تا خوابش گرفت. چون بخفت خدای تعالی جان از وی جدا کرد و مدت صد سال همچنان مرده بماند تا بنی اسرائیل بازآمدند و دانیال پیغامبر علیه السلام در عهد بهمن اسفندیار بفرمان کیرُش که پادشاه بود از دست بهمن [بر بنی اسرائیل مهتر بود] و بعمارت بیت المقدس مشغول شدند، و این کیرُش پسر اخشنو بود، و مادرش استو نام بود، از بنی اسرائیل و دین توریت داشت، و بفرمان دانیال کار کردی، و دانیال از جملۀاسیران بود که بخت النصر او را آورده بود، و برده کرده بکودکی، و ذکر قصۀ دانیال در قصه و اخبار بخت النصر به باب الحفایر در شرح داده ام، پس از صد سال همه عمارت پذیرفت بهتر از آنک بود، و خدای تعالی [جان] به ارمیا بازداد و او عزیر است، قوله تعالی: ((فاماته ُ اﷲ مائه عام ثم ّ بعثه)). (قرآن 259/2). ارمیا چون برخاست خیره گشت که همه جای آبادان دید، و انبوه مردمان، گفت این به یک ساعت چون گشت ؟! پس خدای تعالی بدووحی کرد که: ((فانظر الی طعامک و شرابک لم یتسنه)) (قرآن 259/2) ، پس بدید که خدای تعالی بهیمه را چون زنده کرد، گفت دانم که خدای بر همه چیز قادرست، و بعد از [بهر] توریت آموختن خدای تعالی او را به بنی اسرائیل فرستاد، و ایشان را توریت نمانده بود که بخت نصر همه را بسوخته بود، چون بیامد گفت من ارمیاام که در آن روزگار بودم، خدای تعالی مرا زنده کرد، بعد از صد سال. علامت نبوت خواستند، گفت توریت همه از حفظ برخوانم، و هرگز کس نخوانده بود. پس عُزیر همه توریت برخواند. گفتند خدای بر همه قادرست، ولیکن، حقیقت خواندن تو ندانیم، و شنیده ایم که زیر این ستونهاء مسجد پنهان بکرده اند، و ندانیم که کدام ستون است. عزیر گفت من دانم و ایشان را بنمود بجای و توریت برآوردند چون مقابلت کردند با خواندن عزیر حرفی خطا نبود، و بیرون از تاریخ گوید: مردی گفت که من از پدر شنیدم که توریت در فلان باغ پنهان کردم، و نشان داد تا بشکافتند، و بدست آوردند، پس عزیر را فتنه شدند، و گفتند این پسرخداست، و حق تعالی گفت: ((اتخذوا احبارهم و رهبانهم ارباباً من دون اﷲ)) (قرآن 31/9) (تعالی اﷲ عن ذلک). (مجمل التواریخ و القصص ص 213 و 214) : بلطف شیث پیمبر برفعت ادریس به آب دیدۀ نوح و بحلم ارمیّا. روزبهان. ذکر عیسی و عروجش بر سما ذکر ذوالقرنین و خضر و ارمیا. مولوی. و رجوع به المعرب جوالیقی ص 21 و 33 و عیون الاخبار ابن قتیبۀ دینوری ج 2 ص 261 و فهرست مجمل التواریخ و القصص و حبط (ج 1) ص 47 و 71 و یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 207 و ایران باستان تألیف پیرنیا ص 183 و 192 و 398 و 401 و قاموس الاعلام ترکی شود.
دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین در 24هزارگزی باختر معلم کلایه واقع شده است، هوای آن سرد و دارای 139 تن سکنه است، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین در 24هزارگزی باختر معلم کلایه واقع شده است، هوای آن سرد و دارای 139 تن سکنه است، محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
یکی از جزائر هبرید در جهت شمال غربی اسکاتلند در 56 درجه و 57 دقیقه و 38 ثانیۀ عرض شمالی و 8 درجه و 13 دقیقه و 9 ثانیۀ طول غربی. طول آن به 65هزار و عرض به 35 هزار گزبالغ می گردد. سواحل آن سنگلاخ و سراشیب است. لنگرگاهی زیبا و یک رشته غارهای عجیب و غریب دارد و بعض سواحل وی جایگاههای استخراج مرجان، عقیق و زبرجد است
یکی از جزائر هبرید در جهت شمال غربی اسکاتلند در 56 درجه و 57 دقیقه و 38 ثانیۀ عرض شمالی و 8 درجه و 13 دقیقه و 9 ثانیۀ طول غربی. طول آن به 65هزار و عرض به 35 هزار گزبالغ می گردد. سواحل آن سنگلاخ و سراشیب است. لنگرگاهی زیبا و یک رشته غارهای عجیب و غریب دارد و بعض سواحل وی جایگاههای استخراج مرجان، عقیق و زبرجد است
نیاحات ارمیا، مرثیۀ منطوی است که ارمیا در زمان انهدام اورشلیم تصنیف کرد و مطالب ابواب آن چنین است: باب اول و دوم در بیان بلاهای محاصرۀ اورشلیم. باب سوم اظهار تأسف و افسوس بر زحماتی که ارمیا خود متحمل شد. باب چهارم ملاحظۀ انهدام و خرابی شهر و هیکل و بدبختی حزقیا. باب پنجم دعائی است برای یهود در حالت اسیری و در اواخر باب، ارمیا از ظلم و ستمکاری ادومیان سخن میراند، زیرا که اورشلیم را در مصیبتش نگهبانی میکردند و ارمیا کلام خود را مبنی بر اینکه غضب خدای قادر قهار بر ایشان خواهد آمد ختم کند. ارمیا برحسب تعداد حروف تهجی عبری هر فصلی را 23 آیه قرار داده و هر آیه با یکی از حروف تهجی عبری شروع میشود و باب سوم سه آیۀ متوالی است که حروف تهجی در آنها مکرر شده است. وضع نیاحات یرمیا لطیف و دلاویز و مؤثر و از بهترین مراثی است و دلالت بر فهم و فراست و ذکاوت مصنف دارد (دوم تواریخ 35: 25) و شخص مطالعه کننده گمان میبردکه هر یک از حروف و کلمات آن با اشک نگاشته و هر یک کلمات وی آهی است که از دل محزون و شکسته ناشی گشته است. همواره ارمیا این مطلب را در نظر دارد که خدای عهد سلطنت میکند و مقتدر است. (قاموس کتاب مقدس)
نیاحات ارمیا، مرثیۀ منطوی است که ارمیا در زمان انهدام اورشلیم تصنیف کرد و مطالب ابواب آن چنین است: باب اول و دوم در بیان بلاهای محاصرۀ اورشلیم. باب سوم اظهار تأسف و افسوس بر زحماتی که ارمیا خود متحمل شد. باب چهارم ملاحظۀ انهدام و خرابی شهر و هیکل و بدبختی حزقیا. باب پنجم دعائی است برای یهود در حالت اسیری و در اواخر باب، ارمیا از ظلم و ستمکاری ادومیان سخن میراند، زیرا که اورشلیم را در مصیبتش نگهبانی میکردند و ارمیا کلام خود را مبنی بر اینکه غضب خدای قادر قهار بر ایشان خواهد آمد ختم کند. ارمیا برحسب تعداد حروف تهجی عبری هر فصلی را 23 آیه قرار داده و هر آیه با یکی از حروف تهجی عبری شروع میشود و باب سوم سه آیۀ متوالی است که حروف تهجی در آنها مکرر شده است. وضع نیاحات یرمیا لطیف و دلاویز و مؤثر و از بهترین مراثی است و دلالت بر فهم و فراست و ذکاوت مصنف دارد (دوم تواریخ 35: 25) و شخص مطالعه کننده گمان میبردکه هر یک از حروف و کلمات آن با اشک نگاشته و هر یک کلمات وی آهی است که از دل محزون و شکسته ناشی گشته است. همواره ارمیا این مطلب را در نظر دارد که خدای عهد سلطنت میکند و مقتدر است. (قاموس کتاب مقدس)
سفر ارمیا، نام کتابی است از توراه. (الفهرست چ مصر ص 34). ترتیب این کتاب در احکام نبوت های متنوعه و وعده های الهیه اش امری مشکل است، اما بقاعده طبیعی صحیح و کافی و بچهار قسم عام منقسم میشود که مشتمل بر نبوت هائی است که در زمان سلطنت یوشیا و یهویاقیم و صدقیا و جدلیا کرده شد. باب آخرین کتاب چنانکه معلوم است الحاقی است و احتمال میرود که تصنیف عزرا باشد. و با دوم پادشاهان 24:18- 20 و 25 چندان تفاوتی ندارد (ارمیا 15: 64) و نبوتهائی که راجع بمسیح میباشد در باب های 23: 1- 8 و 31: 31- 40 و 33: 14- 26 یافت میشود و در عهد جدید بدان اشاره رفته است. (انجیل متی 2: 17 و 16: 14، رسالۀ عبرانیان 8: 8- 12). (قاموس کتاب مقدس)
سِفْرِ ارمیا، نام کتابی است از توراه. (الفهرست چ مصر ص 34). ترتیب این کتاب در احکام نبوت های متنوعه و وعده های الهیه اش امری مشکل است، اما بقاعده طبیعی صحیح و کافی و بچهار قسم عام منقسم میشود که مشتمل بر نبوت هائی است که در زمان سلطنت یوشیا و یهویاقیم و صدقیا و جدلیا کرده شد. باب آخرین کتاب چنانکه معلوم است الحاقی است و احتمال میرود که تصنیف عزرا باشد. و با دوم پادشاهان 24:18- 20 و 25 چندان تفاوتی ندارد (ارمیا 15: 64) و نبوتهائی که راجع بمسیح میباشد در باب های 23: 1- 8 و 31: 31- 40 و 33: 14- 26 یافت میشود و در عهد جدید بدان اشاره رفته است. (انجیل متی 2: 17 و 16: 14، رسالۀ عبرانیان 8: 8- 12). (قاموس کتاب مقدس)
موضعی در مقاطعه ای بهمین نام در ولایت موکیفا از بلاد پرو موقع آن بین 18 درجه و 26 دقیقه ویک ثانیه عرض جنوبی و 70 درجه و 24 دقیقه طول غربی. واقع در 640 میلی جنوب شرقی لیما و 30 میلی جنوب تکنا. بدانجا زلزله های مهیب حادث شده و از آن جمله زلزلۀ سنه 1285 هجری قمری که ضایعات بسیار وارد آورد و 500 تن کشته شد و 12 میلیون ریال خسارت وارد آمد و پس از آن مدی عظیم در دریا پدید آمد و همه کشتی های بزرگ ایالات متحده آمریکا غرق گشت و هیچیک از ملاحان نجات نیافتند و جزایر مجاوره بزیر آب فرورفت. سکنۀ آن به 4000 تن میرسد. رجوع بضمیمۀ معجم البلدان شود
موضعی در مقاطعه ای بهمین نام در ولایت موکیفا از بلاد پرو موقع آن بین 18 درجه و 26 دقیقه ویک ثانیه عرض جنوبی و 70 درجه و 24 دقیقه طول غربی. واقع در 640 میلی جنوب شرقی لیما و 30 میلی جنوب تکنا. بدانجا زلزله های مهیب حادث شده و از آن جمله زلزلۀ سنه 1285 هجری قمری که ضایعات بسیار وارد آورد و 500 تن کشته شد و 12 میلیون ریال خسارت وارد آمد و پس از آن مدی عظیم در دریا پدید آمد و همه کشتی های بزرگ ایالات متحده آمریکا غرق گشت و هیچیک از ملاحان نجات نیافتند و جزایر مجاوره بزیر آب فرورفت. سکنۀ آن به 4000 تن میرسد. رجوع بضمیمۀ معجم البلدان شود
بلغت زند و پازند تخت و اورنگ شهان را گویند. (برهان). عرش، زکام گرفتن. مزکوم، زکام زده شدن، موریانه زدن (چوب). ریونجه خورده شدن چوب. (تاج المصادر بیهقی) ، ریمناک و فاسد شدن (قرحه). تباه شدن ریش. (زوزنی). تباه شدن جراحت به ریم، پاک شدن، پاکیزه شدن زمین، در چشم خوش آمدن زمین
بلغت زند و پازند تخت و اورنگ شهان را گویند. (برهان). عرش، زکام گرفتن. مزکوم، زکام زده شدن، موریانه زدن (چوب). ریونجه خورده شدن چوب. (تاج المصادر بیهقی) ، ریمناک و فاسد شدن (قرحه). تباه شدن ریش. (زوزنی). تباه شدن جراحت به ریم، پاک شدن، پاکیزه شدن زمین، در چشم خوش آمدن زمین
سلطان محمد پسر کارکیا ناصرکیا پادشاه گیلان (از سال 851 هجری قمری تا 883 هجری قمری پادشاهی کرده) و کتاب کنز اللغات را محمد بن عبدالخالق بنام او کرده است، (ازفهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ج 2 ص 251) سلطان احمد، از حکام لاهیجان: درآن منزل کارکیا سلطان احمد که سابقاً بپایۀ سریر اعلی آمده بود مشمول انواع انعام و اکرام، اجازت یافته روی بلاهجان نهاد، (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 568) ناصر کیا پادشاه گیلان، (از فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ج 2 ص 251)، و رجوع به کارکیا (سلطان محمد) شود سلطان حسین حاکم گیلان، (از حبیب السیر ج 3 ص 345) میرزاعلی حاکم گیلان، (از سعدی تا جامی ص 461)
سلطان محمد پسر کارکیا ناصرکیا پادشاه گیلان (از سال 851 هجری قمری تا 883 هجری قمری پادشاهی کرده) و کتاب کنز اللغات را محمد بن عبدالخالق بنام او کرده است، (ازفهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ج 2 ص 251) سلطان احمد، از حکام لاهیجان: درآن منزل کارکیا سلطان احمد که سابقاً بپایۀ سریر اعلی آمده بود مشمول انواع انعام و اکرام، اجازت یافته روی بلاهجان نهاد، (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 568) ناصر کیا پادشاه گیلان، (از فهرست کتاب خانه مدرسه عالی سپهسالار ج 2 ص 251)، و رجوع به کارکیا (سلطان محمد) شود سلطان حسین حاکم گیلان، (از حبیب السیر ج 3 ص 345) میرزاعلی حاکم گیلان، (از سعدی تا جامی ص 461)
پادشاه را گویند، (جهانگیری)، در گیلان حاکم و بزرگ را مینامیده اند و کیا نیز همین معنی را دارد و طایفه ای از حکام کیانیه سیادت داشته اند، (انجمن آرا)، مقلوب الاضافت است یعنی کیای کار بمعنی خداوند کارها که کارها بدو متعلق باشند و آن عبارت است از پادشاه و در برهان بکاف دوم فارسی بمعنی وزیر نوشته و بعضی اهل لغت بمعنی کارفرما و کاردار نیز نوشته اند، (غیاث) (آنندراج) : ای معدن نور و صفاای شمس تبریزی بیا کاین روح بی کار کیا بی تابش تو خامداست، مولوی (ازآنندراج)، ، یک عنصر از عناصر اربعه
پادشاه را گویند، (جهانگیری)، در گیلان حاکم و بزرگ را مینامیده اند و کیا نیز همین معنی را دارد و طایفه ای از حکام کیانیه سیادت داشته اند، (انجمن آرا)، مقلوب الاضافت است یعنی کیای کار بمعنی خداوند کارها که کارها بدو متعلق باشند و آن عبارت است از پادشاه و در برهان بکاف دوم فارسی بمعنی وزیر نوشته و بعضی اهل لغت بمعنی کارفرما و کاردار نیز نوشته اند، (غیاث) (آنندراج) : ای معدن نور و صفاای شمس تبریزی بیا کاین روح بی کار کیا بی تابش تو خامداست، مولوی (ازآنندراج)، ، یک عنصر از عناصر اربعه