جدول جو
جدول جو

معنی ارواد - جستجوی لغت در جدول جو

ارواد
(پسرانه)
نیرومند
تصویری از ارواد
تصویر ارواد
فرهنگ نامهای ایرانی
ارواد
(اَرْ)
جزیره کوچکی است در مقابل ساحل سوریه و در جنوب غربی اسکلۀ طرطوشه در سنجاق طرابلس شام و امروزه مسکون نیست اما در اعصار سالفه بنام آرادوس معروف به وده و نیز شهر بزرگی بهمین نام داشته است و علاوه بر این برابر این شهر، شهر دیگری موسوم به ((آنتارادوس)) بود که بوسیلۀ پلی بیکدیگر مربوط بودند و حکومت کوچک مستقلی داشتند بعدها از استقلال محروم و مغلوب ایرانیان قدیم گردیدند و سپس مقدونیان آن را تسخیر کردند. در زمان خلافت خلیفۀ دوم معاویه آنرا مفتوح و مسخر کرد. پاره ای از ویرانه های آثار قدیمۀ وی هنوز هم محو نشده در برخی از خریطه ها بشکل رواد ضبط کرده اند. (قاموس الاعلام ترکی). ارواد (آواره) (حزقیال 27: 8). بعید نیست که همان ارفاد باشد که به رواد مسمی است و آن قریۀ کوچکی است بر جزیره ارواد که در نزدیکی ساحل شرقی دریای متوسط بمسافت سی میل بشمال طرابلس واقع است. ساکنان آن جزیره را اروادی گویند. (سفر پیدایش 10: 18) (قاموس کتاب مقدس). و آن همان آراد و آرادس است که اسکندر در حملۀ بسوریه، آنرا تسخیر کرد. (ایران باستان ص 1323 و 1510)
لغت نامه دهخدا
ارواد
(کُ رَ / رُ)
نرم رفتن. نرم راندن. (منتهی الارب). اندک اندک رفتن. آهسته رفتن. (کنز اللغات)
لغت نامه دهخدا
ارواد
نرم رفتن، نرم راندن، مولش دادن
تصویری از ارواد
تصویر ارواد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اروند
تصویر اروند
(پسرانه)
نام رودی در ایران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارشاد
تصویر ارشاد
(پسرانه)
راهنمایی، هدایت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ارباد
تصویر ارباد
(پسرانه)
نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اوراد
تصویر اوراد
وردها، ذکرها، دعاها، جمع واژۀ ورد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اطواد
تصویر اطواد
طودها، کوه بزرگ ها، جمع واژۀ طود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعواد
تصویر اعواد
عودها، بازگشتن علائم بیماری ها، بازگشتن ها، جمع واژۀ عود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارشاد
تصویر ارشاد
هدایت کردن به راه راست، راهنمایی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارعاد
تصویر ارعاد
ترساندن، بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اروند
تصویر اروند
تجربه، امتحان، آزمایش، رنج، حسرت، آرزو، سحر، جادو، فریب، برای مثال همه مر تو را بند و تنبل فروخت / به اروند چشم خرد را بدوخت (فردوسی - ۲/۳۳۷)، فر و شکوه، شوکت، تندی، تند و تیز، چالاک، نیرومند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارواث
تصویر ارواث
روث ها، سرگین ها، جمع واژۀ روث
فرهنگ فارسی عمید
درویشی بی چیزی، شیردهی دام، دام میری، دردناک کردن ارماس به خاک سپردن به گور سپردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرواد
تصویر سرواد
شعر سرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوراد
تصویر اوراد
دعا و ذکرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکواد
تصویر اکواد
جمع کوده، خاک وخاشاک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازواد
تصویر ازواد
جمع زاد، توشه ها
فرهنگ لغت هوشیار
سیراب کردن، روان کردن سیراب کردن ترویه، روان کردن، به روایت شعر داشتن بر روایت شعر داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارواح
تصویر ارواح
جمع روح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اروار
تصویر اروار
آرواره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اروام
تصویر اروام
جمع رومی، رومیان جمع رومی رومیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارغاد
تصویر ارغاد
فراخسالی (رودر روی خشکسالی)، خوشگذرانی، فراخروزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارفاد
تصویر ارفاد
یاری دادن، چیزی بخشیدن، زین ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارقاد
تصویر ارقاد
شاخه خوابانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارثاد
تصویر ارثاد
تیره رنگی، ماندگاری
فرهنگ لغت هوشیار
راه راست نمودن راه نمودن راه نمودن راه راست نمودن راه به حق نمودن به حق و درستی رهنمونی کردن، راهنمایی هدایت مقابل راهنمایی هدایت مقابل اضل، جمع ارشادات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارصاد
تصویر ارصاد
آماده چیزی شدن، محیا ساختن، چشم داشتن، انتظار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارجاد
تصویر ارجاد
لرزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجواد
تصویر اجواد
جمع جواد، بخشندگان جوانمردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احواد
تصویر احواد
سخت رانی سخت راندن، سبک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارواث
تصویر ارواث
سرگین اسبو چهارپایان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارشاد
تصویر ارشاد
راهنمایی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اروند
تصویر اروند
دجله
فرهنگ واژه فارسی سره