معنی ارعاد - فرهنگ فارسی عمید
معنی ارعاد
ارعاد
ترساندن، بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن
تصویر ارعاد
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ارعاد
ارعاد
ارعاد
ترسانیدن. (منتهی الأرب). تهدید کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) ، پشیمان شدن بر ترک چیزی. (منتهی الأرب)
لغت نامه دهخدا
ارشاد
ارشاد
راه راست نمودن راه نمودن راه نمودن راه راست نمودن راه به حق نمودن به حق و درستی رهنمونی کردن، راهنمایی هدایت مقابل راهنمایی هدایت مقابل اضل، جمع ارشادات
فرهنگ لغت هوشیار
ارتعاد
ارتعاد
ناآرامی دلهریدن دلهره داشتن ارزیدن، مضطرب گردیدن بی آرام گردیدن، لرز لرزه لرزش جنبش
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.