معنی ارواث
- ارواث
- روث ها، سرگین ها، جمع واژۀ روث
واژههای مرتبط با ارواث
ارواث
- ارواث
- سرگین اسبو چهارپایان
ارواث
- ارواث
- جَمعِ واژۀ روث و رَوثه، سرگین اسب: در آن ایام (قحط نیشابور) مردمی دیدمی که در مساقط ارواث تتبع وتفحص دانه ها کردندی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 326)
ارثاث
- ارثاث
- کهنگی فرسودگی در جامه یا کالا، بی مایگی در سخنرانی، پیش پاافتادگی سبکی در سخن
ارفاث
- ارفاث
- زشت گویی
ارغاث
- ارغاث
- نیزه بازی، شیرآوردن شیردار شدن، شیر دادن
اروام
- اروام
- جمع رومی، رومیان جمع رومی رومیان
اروار
- اروار
- آرواره
ارواد
- ارواد
- نرم رفتن، نرم راندن، مولش دادن
ارواح
- ارواح
- جمع روح
