- ارماث
- افزون گرداندن، افزون گرفتن، نرم گرداندن، همه شیر راندوشیدن
معنی ارماث - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کهنگی فرسودگی در جامه یا کالا، بی مایگی در سخنرانی، پیش پاافتادگی سبکی در سخن
زشت گویی
نیزه بازی، شیرآوردن شیردار شدن، شیر دادن
سرگین اسبو چهارپایان
مغز دار شدن استخوان، خاموش شدن، پوسیدن استخوان، گراییدن به بازی
چوبیست که بدارچین سیاه ماند و بوی خوش دارد
جمع رمکه، دام تخم کشی: مادیان که برای تخم کشی باشد
جمع رمق، باقی جان
واژه یمنی کاوی از درختان
سوختن از ریگ گرم
جمع رمس، گو رها
درویشی بی چیزی، شیردهی دام، دام میری، دردناک کردن ارماس به خاک سپردن به گور سپردن
غوره برآوردن خرمابن، نرم شدن، رام شدن
جمع رمح، نیزه ها
انداختن، افزون ستاندن
روث ها، سرگین ها، جمع واژۀ روث
چوبی است شبیه به قرفه و دارچین، بسیار خوشبو که در هند و یمن نیز روید
آرمان، برای مثال نه امّید آن کایچ بهتر شوی تو / نه ارمان آن که م تو دل نگسلانی (منوچهری - ۱۳۸)
آتش، سوخته