- ارغند
- خشمگین قهر آلود. توضیح در فرهنگ های فارسی بخطا (ارغند) را دلیر و شجاع معنی کرده اند
معنی ارغند - جستجوی لغت در جدول جو
- ارغند
- خشم آلود، خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب
برای مثال بگرای چو اژدهای گرزه / بخروش چو شرزه شیر ارغند (بهار - ۲۸۷)
- ارغند ((اَ غَ))
- خشمگین، قهرآلود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خشمگین غضبناک غضبان خشم آلود آشفته و به خشم آمده ارغند
خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب
سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند، سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ، سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن
فراخسالی (رودر روی خشکسالی)، خوشگذرانی، فراخروزی
صاحب آرام، آرام گرفته
پارسی تازی گشته سرغند (بخور بربر) از گیاهان
پلید، گندیده، بدبو، در علم زیست شناسی عشقه، گیاهی با برگ های درشت و ساقه های نازک که به درخت می پیچد و بالا می رود، پاپیتال، لوک، جلبوب، دارسج، ازفچ، غساک، لبلاب، نیژ، نویچ، بدسگان، سن، فژغند، برای مثال ایا سروبن در تک وپوی آنم / که فرغند آسا بپیچم به تو بر (رودکی - ۵۰۰)
تجربه، امتحان، آزمایش، رنج، حسرت، آرزو، سحر، جادو، فریب، برای مثال همه مر تو را بند و تنبل فروخت / به اروند چشم خرد را بدوخت (فردوسی - ۲/۳۳۷) ، فر و شکوه، شوکت، تندی، تند و تیز، چالاک، نیرومند
ارگ، نوعی ساز با تعداد زیادی لوله که با دمیدن هوا در آن ها صدا ایجاد می شود، ارغنون، ارغن، ارغون
گندیده، پلید، بوی بد
غزغند پارسی است پسته پوک
افسون و نیرنگ، رود دجله
تکه های پاک کردۀ رودۀ گوسفند که با گوشت و جگر و چربی پر کرده و پخته باشند، جگرآغند، جگرآکند
لاتینی تازی شده ارغنون زیونانیان ارغنون زن بسی که بردند هوش ازخنیا سازهایی ذوات اوتار و سازهایی که از تعداد زیادی لوله تشکیل شده و هوا را با واسطه داخل آن لوله ها دمند، سازیست که یونانیان و رومیان مینواختند ارگ، سازیست که خالی باشد بچرم کشیده و بر آن رودها بندند و آن سابقا مربع بوده مشابه صندوق ارغنن
فراوانترومطبوعتر
ارگ، نوعی ساز با تعداد زیادی لوله که با دمیدن هوا در آن ها صدا ایجاد می شود، ارغنون، ارغنن، ارغون
خشمگین شدن غضبناک شدن بخشم آمدن