جدول جو
جدول جو

معنی چرغند

چرغند
تکه های پاک کردۀ رودۀ گوسفند که با گوشت و جگر و چربی پر کرده و پخته باشند، جگرآغند، جگرآکند
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چرغند

چرغند

چرغند
چراغ. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به چرغنده شود، چرغدان و چراغپایه باشد. (برهان) (ناظم الاطباء) (جهانگیری) ، رودۀ گوسفند را نیز گویند که با گوشت و مصالح پر کرده باشند. (برهان). رودۀ گوسفند بود که آنرا بگوشت پر کرده باشند. (جهانگیری). رودۀ گوسفند که بگوشت پخته پرکرده باشند. (انجمن آرا) (آنندراج). مخفف جگرآغند است. (انجمن آرا) (آنندراج). رودۀ گوسفند که از مصالح پر کرده باشند. (ناظم الاطباء). جرغند. جگرآگند. عصیب. چرب رود. چرب روده. رجوع به چرغنده و جرغند شود
لغت نامه دهخدا

ارغند

ارغند
خشمگین قهر آلود. توضیح در فرهنگ های فارسی بخطا (ارغند) را دلیر و شجاع معنی کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار

فرغند

فرغند
پلید، گندیده، بدبو، در علم زیست شناسی عَشَقه، گیاهی با برگ های درشت و ساقه های نازک که به درخت می پیچد و بالا می رود، پاپیتال، لوک، جلبوب، دارسج، ازفچ، غساک، لبلاب، نیژ، نویچ، بدسگان، سَن، فژغند، برای مِثال ایا سروبن در تک وپوی آنم / که فرغند آسا بپیچم به تو بر (رودکی - ۵۰۰)
فرغند
فرهنگ فارسی عمید

ارغند

ارغند
خشم آلود، خَشمگین، عصبانی، خَشمناک، بَرآشفته، غَضَبناک، غَضِب، غَضَب آلود، اَرغَنده، شَرزِه، دُژ آلود، ژیان، خَشمِن، خَشمگِن، آرُغدِه، آلُغدِه، غَرمَنده، ساخِط، غَراشیدَه، غَضبان، غَضوب برای مِثال بگرای چو اژدهای گرزه / بخروش چو شرزه شیر ارغند (بهار - ۲۸۷)
ارغند
فرهنگ فارسی عمید

چروند

چروند
جاچراغی که از شیشه درست کنند و چراغ را در آن بگذارند که باد آن را خاموش نکند، مَردَنگی، چِراغ پَرهیز، فانوس، چِراغ وارِه، چِراغ بَرِه، چِراغِ بادی، قِندیل، چِراغدان، چِراغبانِه
چروند
فرهنگ فارسی عمید