جدول جو
جدول جو

معنی فرغند

فرغند((فَ غَ))
پلید، گندیده، بد بوی، فرغنده
تصویری از فرغند
تصویر فرغند
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با فرغند

فرغند

فرغند
پلید، گندیده، بدبو، در علم زیست شناسی عَشَقه، گیاهی با برگ های درشت و ساقه های نازک که به درخت می پیچد و بالا می رود، پاپیتال، لوک، جلبوب، دارسج، ازفچ، غساک، لبلاب، نیژ، نویچ، بدسگان، سَن، فژغند، برای مِثال ایا سروبن در تک وپوی آنم / که فرغند آسا بپیچم به تو بر (رودکی - ۵۰۰)
فرغند
فرهنگ فارسی عمید

فرغند

فرغند
گیاهی است که بر درخت پیچد و به عربی عشقه گویند. (برهان). گیاهی است که خودروی باشد و چون کدو برجهد و به تازی لبلاب خوانند. (یادداشت به خط مؤلف از یک نسخۀ خطی فرهنگ اسدی).
- فرغندوار، مانند فرغند:
ایا سرو نو در تک و پوی آنم
که فرغندواری بپیچم به تو بر.
رودکی.
، چیزی پلید و گندیده و بدبوی و متعفن و ناخوش را نیز گفته اند و به این معنی با زای فارسی هم آمده. (برهان). فژغند به معنی پلید چرکین مصحف فرغند است. (حاشیۀ برهان چ معین از هنینگ). رجوع به فژغند شود
لغت نامه دهخدا

ارغند

ارغند
خشمگین قهر آلود. توضیح در فرهنگ های فارسی بخطا (ارغند) را دلیر و شجاع معنی کرده اند
فرهنگ لغت هوشیار

ارغند

ارغند
خشم آلود، خَشمگین، عصبانی، خَشمناک، بَرآشفته، غَضَبناک، غَضِب، غَضَب آلود، اَرغَنده، شَرزِه، دُژ آلود، ژیان، خَشمِن، خَشمگِن، آرُغدِه، آلُغدِه، غَرمَنده، ساخِط، غَراشیدَه، غَضبان، غَضوب برای مِثال بگرای چو اژدهای گرزه / بخروش چو شرزه شیر ارغند (بهار - ۲۸۷)
ارغند
فرهنگ فارسی عمید

فروند

فروند
واحد شمارش هواپیما، کشتی، هلی کوپتر و مانند آن مثلاً سه فروند هواپیما، سکان کشتی، چوبی که پشت در قرار بدهند که در باز نشود، کلون
فروند
فرهنگ فارسی عمید