- ارغاد
- فراخسالی (رودر روی خشکسالی)، خوشگذرانی، فراخروزی
معنی ارغاد - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لرزانیدن
آماده چیزی شدن، محیا ساختن، چشم داشتن، انتظار
راه راست نمودن راه نمودن راه نمودن راه راست نمودن راه به حق نمودن به حق و درستی رهنمونی کردن، راهنمایی هدایت مقابل راهنمایی هدایت مقابل اضل، جمع ارشادات
تیره رنگی، ماندگاری
شاخه خوابانی
یاری دادن، چیزی بخشیدن، زین ساختن
خشمگین قهر آلود. توضیح در فرهنگ های فارسی بخطا (ارغند) را دلیر و شجاع معنی کرده اند
جوی آب رود
بخاک مالیدن
جمع رغل، سبزی ترشی ها درجای خودنهادن، بچه شیردادن، گمراه شدن، ریختن
تیزنگریستن، به شتاب رفتن
نیزه بازی، شیرآوردن شیردار شدن، شیر دادن
جوی آب، رودخانه
نرم رفتن، نرم راندن، مولش دادن
درویشی بی چیزی، شیردهی دام، دام میری، دردناک کردن ارماس به خاک سپردن به گور سپردن
راهنمایی
تو گلو خواندن شاد خواندن
خشم آلود، خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان، غضوب برای مثال بگرای چو اژدهای گرزه / بخروش چو شرزه شیر ارغند (بهار - ۲۸۷)
هدایت کردن به راه راست، راهنمایی کردن
ترساندن، بیم دادن، کسی را دچار ترس و بیم کردن
به خاک انداختن چیزی، کنایه از شکست دادن و خوار کردن
جوی آب، رود، ارغا، ارغاو
در بدیع آن است که شاعر شعری بگوید که وقتی مصراع اول یا کلمۀ اول مصراع دوم را بخواند شنونده دریابد که مضمون یا قافیۀ مصراع دوم چیست مانند این بیت، برای مثال ترسم که صرفه ای نبرد روز بازخواست / نان حلال شیخ ز آب حرام ما (حافظ - ۳۸) ، مراد مصراع دوم است که وقتی «نان حلال» را بخواند معلوم می شود که کلمۀ آخر «آب حرام» خواهد بود، تسهیم، در کمینگاه نشستن
مردمان فرومایه