- ارسلان
- ترکی درنده شیر شیر، دلیر، یکی از ویژه نام های ترکی است شیر درنده، شیر، مجازاًمرد شجاع
معنی ارسلان - جستجوی لغت در جدول جو
- ارسلان (پسرانه)
- مرد افکن، شکست ناپذیر، شیر، دلیر، شجاع، نام پادشاه سلجوقی، نام پسر مسعود غزنوی
- ارسلان
- حیوان شیر، کنایه از شجاع،
برای مثال آنچه منصب می کند با جاهلان / از فضیحت کی کند صد ارسلان (مولوی - ۵۷۹)
- ارسلان ((اَ سَ))
- شیر، اسد، شجاع، دلیر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لاتینی گشته توکا از پرندگان
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مرکب از ارد (درستی و راستی و پارسائی) + لان (مزید موخر)، نام طایفه ای از ایلات کرد ایران
جمع رسن، از پارسی افسارها رسن ساختن، افسار بر گرفتن
کادو، هدیه
آرابسک
اشتباه
جمع ارذل، فرومایه ترینان ناکس ترینان
معرب ارغوان، آتشگون
کارخانه اسلحه و تجهیزات جنگی اسلحه سازی
از جانوران ملخ دریایی میگو از گیاهان: بابونه سگ میگو، بابونه سگ
گروستاندن، گروکردن، گروگان گرفتن گرو گرفتن گروستاندن گرو کردن به گرو گان گرفتن
دوک و دوکدان ساختن
درختی از تیره پروانه واران و سر دسته ارغوانیها که در ارتفاعات پایین (بین 180 تا 900 متر) میروید و برای زینت نیز کاشته میشود اکوان. ارغوانی منسوب به ارغوان برنگ ارغوان سرخ مایل به بنفش رنگی سرخ که به بنفشی زند سرخی که به سیاهی زند قرمز تیره آتشگون فرفیری، گل سرخ
آواز، روزسخت، روزآسان روز نرم از واژه های دو پهلویست (از لغات اضداد)
انکار و حاشا
پارسی تازی گشته آهن نرم
تربیت کننده، مربی
تحفه ای که از جایی بجایی دیگر برند سوغات ره آورد سفر
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
یاری کننده درستکاران، نام پادشاهان معروف اشکانی، از شخصیتهای شاهنامه، نام چند تن از پادشاهان اشکانی
مسئله، موضوع
دو آسال های کیشی و آسال های دینی (کیش شرع) اصول دین و اصول فقه، اصول کلام و اصول فقه
آشکاری پیدایی
یونانی نیلو پردشتی از گیاهان نیلوفر صحرایی
درخت صمغ عربی صمغ عربی