- ارداج
- چرم سیاه سیه چرم
معنی ارداج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اشک آب چشم اشک چشم دمع
جمع ردن، تریزها تریز در پارسی به آستین گفته میشود که آستین را با گذاشتن و افزودن پارچه سه گوشه ای به نیم تنه می دوزند تریز کاری تریز ساختن
بر جایی ابر، برگ آوردن درخت، هی کردن هین کردن شتر، خاکریزی (معین) همیشه بودن ساکن و پا بر جا بودن، رام ساختن خاک ریزی کردن
سپس سوار نشستن برترک نشستن (ترک که به آرش رهانیست پارسی است)، برترک نشاندن، گوارزدن (گوار کنایه مسخرگی)، برآمدن ستارگان، جمع ردف، برترک نشستگان از پی در آمدن از پی فرا شدن پس روی کردن پیروی کردن در پی کسی رفتن، از پی در آوردن سپس نشاندن به ترک نشاندن کسی را با خود سوار کردن، از جمله کنایات است و کنایات آنست که چون گوینده بخواهد معنیی را بگوید یکی از توابع و لوازم آنرا بگوید و اشارت کند چنانکه گویند (دیگ فن از آتشدان فرو نمیاید) کنایت از اینکه او مهمان نواز است و همواره در خانه او مهمانی بر پاست. شاعری در حق طبیبی بیمارکش گفته: آنها که ز تیر و تیغ نگریزند از هیبت کشکاب تو خون می ریزند تو رفته بروستا و شهری بمراد بیمار همی شوند و بر میخیزند. یا ارداف نجوم. از پس یکدیگر بر آمدن ستارگان
گلناکی گلناک شدن زمین
نابود کردن نیست گرداندن از میان بردن، یاری دادن، یارشدن، تباهیدن، هیچ کارگی، ستون نهادن هک کردن هک ساختن نابود کردن نیست گردانیدن
در نور دیدن پیچیدن، چهار خانه کردن، جمع درج، دوکدان ها داخل کردن در بردن، در نوردیدن پیچیدن: ادراج کتاب
درخش پیاپی، بی آرام کردن، برانگیختن گرد، باریدن باران گرفتن
رگهای بزرگ کردن
ترکی سر رشته دار یکی از ماءموران وابسته بسر رشته داری قشون
درج ها، صندوقچه ها، جمع واژۀ درج
پیوستگی، اتصال،
درج کردن، نوشتن
درج کردن، نوشتن
در دورۀ ایلخانان، مامور وابسته به سررشته داری قشون
ودج ها، شاهرگ گردن که هنگام غضب متورم می گردد، جمع واژۀ ودج
در بدیع آوردن توابع و لوازم و مترادفات لفظی به جای خود آن لفظ، برای مثال شنیدم که در روز امّید و بیم / بدان را به نیکان ببخشد کریم (سعدی۱ - ۳۷) ، که مراد از «روز بیم و امید» روز قیامت است
((اِ))
فرهنگ فارسی معین
از پی درآمدن، پیروی کردن، در پی کسی رفتن، از پی درآوردن، سپس نشاندن، به ترک نشاندن، نجوم، از پس یکدیگر برآمدن ستارگان
جمع ودج، شاهرگ ها
بزرگان دربار
هک کردن هک ساختن نابود کردن نیست گردانیدن
دروغ لاینده