ارجال (اَ) جمع واژۀ رجل و رجل و رجل و رجل ادامه... جَمعِ واژۀ رَجُل و رَجَل و رَجِل و رِجْل لغت نامه دهخدا
ارجال (کَ شُ) پیاده کردن. (تاج المصادر بیهقی). پیاده گردانیدن. ادامه... پیاده کردن. (تاج المصادر بیهقی). پیاده گردانیدن. لغت نامه دهخدا
ارجال فروگذاشتن، مولش دادن (مولش مهلت)، پیاده گردانیدن فرودکشیدن ادامه... فروگذاشتن، مولش دادن (مولش مهلت)، پیاده گردانیدن فرودکشیدن تصویر ارجال فرهنگ لغت هوشیار