آکنده شدن. (تاج المصادر بیهقی). آکنده شدن با هم و درآکنده شدن از گوشت و جز آن. (منتهی الارب). پرگوشت شدن تن. (آنندراج) ، پیوسته شدن. (منتهی الارب). پیوسته گردیدن هر چیزی
آکنده شدن. (تاج المصادر بیهقی). آکنده شدن با هم و درآکنده شدن از گوشت و جز آن. (منتهی الارب). پرگوشت شدن تن. (آنندراج) ، پیوسته شدن. (منتهی الارب). پیوسته گردیدن هر چیزی
گرو گرفتن. (منتهی الارب). گرو ستدن. بگرو ستاندن. بگرو فاستدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). گرو کردن: و چون ملکی یا ناحیتی مسلم شدی صاحب آن ملک را بر سبیل ارتهان بخوارزم آوردندی. (جهانگشای جوینی) ، آسایش. راحت یافتن: کفو باید هر دو جفت اندر نکاح ورنه ننگ آید، نماندارتیاح. مولوی. ، بنوبت کاری کردن، رغبت کردن بچیزی، رحمت. شفقت. ترحم. رحمت آوردن، ارتاح اﷲ له، از بلا نجات بخشد او را خدا. (منتهی الارب)
گرو گرفتن. (منتهی الارب). گرو ستدن. بگرو ستاندن. بگرو فاستدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). گرو کردن: و چون ملکی یا ناحیتی مسلم شدی صاحب آن ملک را بر سبیل ارتهان بخوارزم آوردندی. (جهانگشای جوینی) ، آسایش. راحت یافتن: کفو باید هر دو جفت اندر نکاح ورنه ننگ آید، نماندارتیاح. مولوی. ، بنوبت کاری کردن، رغبت کردن بچیزی، رَحمت. شفقت. ترحم. رحمت آوردن، ارتاح اﷲ له، از بلا نجات بخشد او را خدا. (منتهی الارب)
فروهشتگی مفاصل و سستی آن در رفتن. (منتهی الارب) ، عقیده ای که بخصوص در امور متعلقۀ بماوراءالطبیعه از هر گونه قضاوت مثبت و منفی خودداری کنند. از بزرگان این فرقه، پیرﱡن مؤسس فرقۀ مذکوره، انه زیدم، آگریپّا، سکستوس آمپریکوس و در ازمنۀ جدیده من تانی و بیل میباشند
فروهشتگی مفاصل و سستی آن در رفتن. (منتهی الارب) ، عقیده ای که بخصوص در امور متعلقۀ بماوراءالطبیعه از هر گونه قضاوت مثبت و منفی خودداری کنند. از بزرگان این فرقه، پیرﱡن مؤسس فرقۀ مذکوره، اِنَه زیدِم، آگریپّا، سِکستوس آمپریکوس و در ازمنۀ جدیده مُن تانی و بَیل میباشند