معنی ارتهاش - فرهنگ فارسی معین
معنی ارتهاش
- ارتهاش((اِ تِ))
- جفتک زدن چهارپایان بر یکدیگر و زخمی کردن هم
تصویر ارتهاش
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با ارتهاش
ارتهاش
- ارتهاش
- لرزیدن. ارتعاش. اضطراب. مضطرب شدن. (منتهی الارب) ، دانستن تدبیر امری را، رأی دیدن. (تاج المصادر بیهقی) ، تأمل کردن، نگریستن در کاری
لغت نامه دهخدا
ارتهان
- ارتهان
- گروستاندن، گروکردن، گروگان گرفتن گرو گرفتن گروستاندن گرو کردن به گرو گان گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار