جدول جو
جدول جو

معنی ارتشی - جستجوی لغت در جدول جو

ارتشی((اَ تِ))
منسوب و مربوط به ارتش، آن که در ارتش کار می کند، به رنگ لباس های نظامی، خاکی
تصویری از ارتشی
تصویر ارتشی
فرهنگ فارسی معین
ارتشی
سپاهی، سرباز، لشکری، نظامی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مرتشی
تصویر مرتشی
رشوه گیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارتش
تصویر ارتش
مجموع نیروهای نظامی یک کشور، بخشی از نیروی نظامی بعضی از کشورها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ارتشا
تصویر ارتشا
رشوه گرفتن، رشوه خوردن، رشوه خواری
فرهنگ فارسی عمید
(حِ دِ اَ تِ)
واحد نظامی. دسته ای از سربازان که تحت فرماندهی رئیسی باشند. کوچکترین واحد ارتشی جوخه است بنابراین گردان، هنگ، واحد تانک و واحد زره پوش همه واحدهای ارتشی به شمار میروند
لغت نامه دهخدا
(اَتِ)
خارپشت کلان تیرانداز. سیخول. قنفذ. و امروز در نواحی طهران تشی گویند، راست و درست شدن، استیخ ایستادن، به نهایت درستی رسیدن
لغت نامه دهخدا
(اَتَ)
رودیست در جنوب کیماک. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(اِ رِتْ)
اراطریاس. شهری به ابه که ایرانیان در نخستین جنگ با یونان (جنگهای مادی) آنرا ویران کردند (490 قبل از میلاد). و رجوع به ایران باستان ص 658 و 668 و 670 و 678 و 680 و 682 و 790 و1649 و 2658 شود. و آن موطن منادموس فیلسوف است. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی (ارتریا) و اراثرس شود، خون از بینی آوردن
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
رشوه گیر. رشوه خوار. رشوه خواه. پاره ستان. پاره گیر. رشوت ستاننده. رشوت ستان. نعت فاعلی است از ارتشاء. رجوع به ارتشاء شود:
خوش کننده است او خوش و عین خوشی
بی خوشی نبود خوشی ای مرتشی.
مولوی
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارتش
تصویر ارتش
مجموع سپاهیان مملکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتشی
تصویر مرتشی
رشوه گیر
فرهنگ لغت هوشیار
رشوه ستدن، رشوت ستاندن، رشوه گرفتن، رشوه خوردن، پارک گیری، بدگند گیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اترشی
تصویر اترشی
ترشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مرتشی
تصویر مرتشی
((مُ تَ))
رشوه گیرنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اترشی
تصویر اترشی
((اُ رُ))
ترشی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارتش
تصویر ارتش
((اَ تِ))
نیروهای نظامی یک کشور
فرهنگ فارسی معین
باج، باجگیری، رشوت، رشوه، رشوه خوری، رشوه ستانی، رشوه گیری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پاره ستان، رشوه ستان، رشوه گیرنده، رشوه خوار، رشوه گیر
متضاد: راشی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جند، جیش، خیل، سپاه، فوج، قشون، گند، لشکر، نظام
فرهنگ واژه مترادف متضاد
لیلا برایت می گوید: دیدن ارتش در خواب، نشانه ی نگرانی شما می باشد. برای زن ها علاقه داشتن به روابط جنسی است. ارتش در حال جنگ، بیانگر ثروت بزرگ می باشد و رژه ارتش، معنایش موفقیت در مسائل مالی می باشد.
درکتاب سرزمین رویاها آمده است: خواب یک ارتش: نزاع درخانواده
کارل گوستاو یونگ:
دیدن ارتش در خواب سمبلی از نیروی قدرتمندی است که خلاف جهت شما کار می کند. شما ممکن است حس کنید که تعدادشان از شما بیشتر است، زورشان بیشتر است یا تحت فشار هستید و قادر نیستید با این موقعیت سروکار داشته باشید.
خواب دیدن اینکه به ارتش پیوسته اید بیانگر این است که حس می کنید، مافوق و ارشد هستید (حس برتری در مورد خودتان دارید). شما حس می کنید که هیچ کسی برای شما مناسب نیست.
دیدن ارتش در خوابتان بیانگر اختیارات سفت و سخت و سرکوب احساسی است. شاید نیاز دارید که نظم و قدرت بیشتری داشته باشید.
اگر شما به ارتش خدمت کرده اید، پس این خواب ممکن است بیانگر تجارب و خاطرات زندگی واقعی شما باشد.
کتاب سرزمین رویاها: ارتش های متعدد از کشورهای مختلف: پول وشادی
فرهنگ جامع تعبیر خواب
گورکن
فرهنگ گویش مازندرانی
ظرف مسین کوچکتر از آفتابه
فرهنگ گویش مازندرانی