جدول جو
جدول جو

معنی اذمام - جستجوی لغت در جدول جو

اذمام(لَ / لِ)
نکوهیده یافتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). خوار و مذموم یافتن: اذمام امری، نکوهیده یافتن آن. اتیته فأذممته، یعنی یافتم او را نکوهیده، قاره ای بسماوه که از آنجا سنگ آسیا برند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
اذمام
نکوهیده یافتن، زنهار دادن، زنهار گرفتن برای دیگری، خوار شمردن، بازماندن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اتمام
تصویر اتمام
تمام کردن، به پایان رساندن، انجام دادن، به انجام رساندن، ازبین بردن، هلاک کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اشمام
تصویر اشمام
بوییدن، بوییدن چیزی، بو کردن، بو بردن، بویانیدن، در علوم ادبی با لب اشاره کردن به حرکت حرفی بدون آنکه صوت شنیده شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از المام
تصویر المام
مرتکب گناهان کوچک شدن، فرود آمدن امر به کسی، نزدیک شدن کودک به سن بلوغ، در علوم ادبی معنی یا مضمونی را از شعر کسی گرفتن و با عبارت دیگر بیان کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعمام
تصویر اعمام
عم ها، برادران پدر، عموها، جمع واژۀ عم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکمام
تصویر اکمام
کم ها، آستین ها، جمع واژۀ کم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصمام
تصویر اصمام
سربند ساختن برای شیشه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعمام
تصویر اعمام
جمع عم، برادر پدر است، عموها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکمام
تصویر اکمام
آستین ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از المام
تصویر المام
فرود آمدن، بالندگی فرود آمدن فرو آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغمام
تصویر اغمام
ابرناکی، اندوهاندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهمام
تصویر اهمام
اندوهگین کردن به مرگ نزدیک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطمام
تصویر اطمام
گیسو بریدن پرکردن چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشمام
تصویر اشمام
بو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارمام
تصویر ارمام
مغز دار شدن استخوان، خاموش شدن، پوسیدن استخوان، گراییدن به بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادمام
تصویر ادمام
زشتکاری بدکاری فرزند زشت یافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اذمار
تصویر اذمار
جمع ذمر، دلیران، زیرکان، یاوران: یاری دهندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخمام
تصویر اخمام
گنده شدن گوشت پخته گندیدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجمام
تصویر اجمام
سواری نگرفتن از اسپ یله کردن اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احمام
تصویر احمام
تب کردن، اندوهاندن، گرم کردن آب، سیاه گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتمام
تصویر اتمام
انجام دادن، بپایان رساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصمام
تصویر اصمام
کر کردن، کر شدن، نشنیدن، سر بند ساختن کرشدن، کر گردانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصمام
تصویر اصمام
((اِ))
کر شدن، کر گردانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از المام
تصویر المام
((اِ))
به حد بلوغ رسیدن، گناه صغیره کردن، فرود آمدن امر بر کسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتمام
تصویر اتمام
((اِ))
تمام کردن، به پایان رسانیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اشمام
تصویر اشمام
((اِ))
بویانیدن، بو کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتمام
تصویر اتمام
به پایان رساندن، فرجام، پایان، انجام، سرانجام، سپریدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اتمام
تصویر اتمام
Completion
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از اتمام
تصویر اتمام
завершение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از اتمام
تصویر اتمام
Fertigstellung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از اتمام
تصویر اتمام
завершення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از اتمام
تصویر اتمام
zakończenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از اتمام
تصویر اتمام
完成
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از اتمام
تصویر اتمام
conclusão
دیکشنری فارسی به پرتغالی