معنی ادیل - جستجوی لغت در جدول جو

ادیل

لغت نامه دهخدا

ادیل

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ادیب — تصویر ادیب

(پسرانه)

سخن دان، سخن شناس، معلم، مربی

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از ادیب — تصویر ادیب

کسی که علم ادب می داند، سخن سنج، سخن دان، بافرهنگ، دبیر، معلم

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اثیل — تصویر اثیل

اصل دار، استوار و ریشه دار در شرف و اصل و نسب

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اصیل — تصویر اصیل

دارای نژاد خوب، نژاده، نجیب مثلاً آدم اصیل، به دور از تحریف یا تغییر، اصلی، واقعی مثلاً فرهنگ اصیل اسلامی

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از ادیم — تصویر ادیم

پوست دباغی شده، چرم، برای مثال بر همه عالم همی تابد سهیل / جایی انبان می کند جایی ادیم (سعدی - ۱۵۷)، پوست، کنایه از روی چیزی، سطح، برای مثال ادیم زمین سفرۀ عام اوست / چه دشمن بر این خوان یغما چه دوست (سعدی۱ - ۳۳)

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از عدیل — تصویر عدیل

مثل و نظیر، همتا، برابر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از اکیل — تصویر اکیل

همخور همکاسه خورده همکاسه همخور

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از عدیل — تصویر عدیل

مانند، همتا، مثل، هم رتبه، رقیب

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از سدیل — تصویر سدیل

پرده چادر در چادر، پرده کجاوه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اویل — تصویر اویل

هاریز

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از الیل — تصویر الیل

تیره شب شب دراز و تاریک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از امیل — تصویر امیل

خمیده، کج

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اصیل — تصویر اصیل

صاحب اصل، صاحب نصب، با اصل، با نژاد، محکم واستوار

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ادیب — تصویر ادیب

شاعر، سخندان، سخن سنج

فرهنگ لغت هوشیار

کشیش پیشوای ترسایان زنگبان گیاهی که ریشه اش شبیه شلغم است و برگش شبیه اسپست و تخمش شبیه زردک و در کنار دریا روید

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از جدیل — تصویر جدیل

افسار چرمی، ریسمان چرمی دوال، بر آویز (حمایل)

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ادیم — تصویر ادیم

چرم و پوست

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از ادید — تصویر ادید

ناله و فریاد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اخیل — تصویر اخیل

خجکدار، باشه، شاهین

فرهنگ لغت هوشیار

روسی پتو، جاجیم (در آن خواب افزار پیچند) پتو مفرش گونه ای که لحاف و فرش و مانند آنرا در آن بندند

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بدیل — تصویر بدیل

بدل چیزی، عوض، هر چیزی به جای دیگری باشد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از اثیل — تصویر اثیل

محکم، استوار

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ادیم — تصویر ادیم

چرم دباغی شده، پوست خوشبوی سرخ رنگ، روی زمین، سفره غذا

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ادیت — تصویر ادیت

((اِ))

ویرایش

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ادیب — تصویر ادیب

بافرهنگ، دانشمند، دانای علم و ادب، معلم، مربی

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ادیال — تصویر ادیال

پتو، مفرش گونه ای که لحاف و فرش و مانند آن را در آن بندند

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اغیل — تصویر اغیل

جایی برای گوسفندان و گاوان، لانه مرغ خانگی، لانه زنبور، آغل

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اصیل — تصویر اصیل

پاک نژاد، نجیب، شبانگاه، مفرد آصال

فرهنگ فارسی معین

تصویری از اکیل — تصویر اکیل

همکاسه، همخور

فرهنگ فارسی معین

تصویری از بدیل — تصویر بدیل

((بَ))

عوض، جانشین

فرهنگ فارسی معین

تصویری از ادیت — تصویر ادیت

ویرایش

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از اصیل — تصویر اصیل

نژاده، ریشه دار، گوهری، تبارمند

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از بدیل — تصویر بدیل

همتا

فرهنگ واژه فارسی سره