جدول جو
جدول جو

معنی ادیب

ادیب
بافرهنگ، دانشمند، دانای علم و ادب، معلم، مربی
تصویری از ادیب
تصویر ادیب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با ادیب

ادیب

ادیب
کسی که علم ادب می داند، سخن سنج، سخن دان، بافرهنگ، دبیر، معلم
ادیب
فرهنگ فارسی عمید

ادیب

ادیب
ادب شناس، بافرهنگ، دبیر، سخندان، سخن سنج، سخن شناس، سخن فهم، شاعر، فرهنگ پرور، فرهیخته، نویسنده
فرهنگ واژه مترادف متضاد

ادبی

ادبی
از پارسی ادبی ادبیک منسوب به ادب آنچه پیوستگی و ارتباط با ادب داشته باشد نوشته هایی که با فنون ادبی بستگی داشته و درباره ادبیات باشد
فرهنگ لغت هوشیار