جدول جو
جدول جو

معنی ادیب - جستجوی لغت در جدول جو

ادیب
(پسرانه)
سخن دان، سخن شناس، معلم، مربی
تصویری از ادیب
تصویر ادیب
فرهنگ نامهای ایرانی
ادیب
کسی که علم ادب می داند، سخن سنج، سخن دان، بافرهنگ، دبیر، معلم
تصویری از ادیب
تصویر ادیب
فرهنگ فارسی عمید
ادیب
(اَ)
زیرک.
لغت نامه دهخدا
ادیب
شاعر، سخندان، سخن سنج
تصویری از ادیب
تصویر ادیب
فرهنگ لغت هوشیار
ادیب
بافرهنگ، دانشمند، دانای علم و ادب، معلم، مربی
تصویری از ادیب
تصویر ادیب
فرهنگ فارسی معین
ادیب
ادب شناس، بافرهنگ، دبیر، سخندان، سخن سنج، سخن شناس، سخن فهم، شاعر، فرهنگ پرور، فرهیخته، نویسنده
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اطیب
تصویر اطیب
پاک تر، پاکیزه تر، خوش بوتر، حلال تر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اریب
تصویر اریب
عاقل، دانا، خردمند، متدبّر، متفکّر، فروهیده، نیکورای، داناسر، بخرد، صاحب خرد، فرزانه، راد، خردور، پیردل، لبیب، فرزان، خردومند، خردپیشه، حصیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تادیب
تصویر تادیب
ادب کردن، تربیت کردن، کنایه از تنبیه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اریب
تصویر اریب
کج، خمیده، به صورت کج مثلاً کمد را اریب گذاشته بود
بر (به) اریب: به صورت مایل و کج، برای مثال یک قدم چون رخ ز بالا تا نشیب / یک قدم چون پیل رفته بر اریب (مولوی - مجمع الفرس - اریب)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادیم
تصویر ادیم
پوست دباغی شده، چرم، برای مثال بر همه عالم همی تابد سهیل / جایی انبان می کند جایی ادیم (سعدی - ۱۵۷)، پوست، کنایه از روی چیزی، سطح، برای مثال ادیم زمین سفرۀ عام اوست / چه دشمن بر این خوان یغما چه دوست (سعدی۱ - ۳۳)
فرهنگ فارسی عمید
(اُ دَ بِ)
نوعی از مار
لغت نامه دهخدا
(اَ)
شاعر و قاضی ترک. متوفی بسال 1028هجری قمری او راست: دیوانی بترکی
لغت نامه دهخدا
تصویری از اریب
تصویر اریب
خردمند، عاقل، زیرک، دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهیب
تصویر اهیب
ترسناکتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انیب
تصویر انیب
جمع ناب، نیش دندان ها ستبر دندان درشت دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطیب
تصویر اطیب
خوشبوتر، پاکیزهتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جدیب
تصویر جدیب
خشک نارویا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اشیب
تصویر اشیب
سپیدموی، سپیدکوه از برف، روزابری سفید مو و پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ازیب
تصویر ازیب
نشاط، شادمانی، خوشوقتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادیم
تصویر ادیم
چرم و پوست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادوب
تصویر ادوب
جمع داب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادید
تصویر ادید
ناله و فریاد
فرهنگ لغت هوشیار
از پارسی ادبی ادبیک منسوب به ادب آنچه پیوستگی و ارتباط با ادب داشته باشد نوشته هایی که با فنون ادبی بستگی داشته و درباره ادبیات باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادعب
تصویر ادعب
گول و نادان کانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ابیب
تصویر ابیب
نام نخستین ماه سال عبری که سپس نیسان نامگذاری شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تادیب
تصویر تادیب
ادب آموختن کسی را از پارسی ادب آموختن فرهیختن، گوشمالیدن گوشمال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادیبه
تصویر ادیبه
مونث ادیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادیبی
تصویر ادیبی
ادیب بودن
فرهنگ لغت هوشیار
نامی است که عرب به ماه اپیفی که در تقویم مصریان یا قبطیان معمول بوده داده است، نام ماه اول سال عبرانیان که سپس نام نیسان گرفت تقریباً معادل با آوریل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اریب
تصویر اریب
((اُ))
منحرف، کج، کجی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادیت
تصویر ادیت
ویرایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ادبی
تصویر ادبی
فرهنگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اریب
تصویر اریب
مورب
فرهنگ واژه فارسی سره
تنبیه، جزا، عذاب، عقوبت، کیفر، گوشمالی، مواخذه، مجازات، ادب، اصلاح، تربیت، فرهیختن، تربیت کردن، ادب کردن، ادب آموختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد