تکیه کردن بر دعامه. (تاج المصادر بیهقی). یا عام است. و دعامه ستون خانه و چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند. (آنندراج). تکیه کردن برستون. ستون برنهادن. بر چیزی تکیه کردن. (زوزنی)
تکیه کردن بر دِعامه. (تاج المصادر بیهقی). یا عام است. و دعامه ستون خانه و چوبی که بر آن وادیج انگور و مانند آن نهند. (آنندراج). تکیه کردن برستون. ستون برنهادن. بر چیزی تکیه کردن. (زوزنی)
درآمیختن چیزی در چیزی، در هم کردن، در علم زبانشناسی ترکیب کردن دو حرف هم مخرج و به صورت مشدد درآوردن آن مانند «بتّر» که در اصل «بدتر» بوده و «تا» و «دال» را در هم ادغام کرده اند
درآمیختن چیزی در چیزی، در هم کردن، در علم زبانشناسی ترکیب کردن دو حرف هم مخرج و به صورت مشدد درآوردن آن مانندِ «بتّر» که در اصل «بدتر» بوده و «تا» و «دال» را در هم ادغام کرده اند