جدول جو
جدول جو

معنی ادراس - جستجوی لغت در جدول جو

ادراس(هََ)
سبق گفتن. (منتهی الارب). درس کتاب کردن. (آنندراج). تدریس
ادراس. سبق گفتن
لغت نامه دهخدا
ادراس(اَ)
جمع واژۀ درس. (دهّار)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ادریس
تصویر ادریس
(پسرانه)
درس خوانده، پیامبری که نام او دو بار در قرآن آمده و طبق روایات حیات جاودانه یافته است، او را مخترع لباس و قلم می دانند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ادراج
تصویر ادراج
پیوستگی، اتصال،
درج کردن، نوشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادراج
تصویر ادراج
درج ها، صندوقچه ها، جمع واژۀ درج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادراک
تصویر ادراک
درک کردن، دریافتن، پی بردن، فهمیدن، قوۀ درک و فهم، دستیابی به چیزی، رسیدن، برداشت محصول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اضراس
تصویر اضراس
ضرس ها، دندان ها به ویژه دندان آسیا، دندان آسیاب ها، جمع واژۀ ضرس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغراس
تصویر اغراس
غرس ها، نهال ها، درخت ها، جمع واژۀ غرس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افراس
تصویر افراس
خیمۀ بزرگ، بارگاه، سراپرده، خرگاه، خبا، خرگه، هواری، فسطاط
جمع واژۀ فرس، فرس ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندراس
تصویر اندراس
ناپدید شدن، از میان رفتن، کهنه شدن، کهنگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ادرار
تصویر ادرار
شاش، ادرار، مایعی زرد رنگ مرکب از آب اسید اوریک نمک طعام و املاح دیگر که از طریق آلت تناسلی دفع می شود
شاش، پیشاب، بول، زهراب، پیشار، پیشیار، میزک، چامیز، چامیر، چامین، چمین، کمیز، گمیز، شاشه
وظیفه، مستمری، مقرری، ریختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اندراس
تصویر اندراس
ژندگی کهنه شدن پاره پاره شدن، کهنگی پاره پاره شدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از امراس
تصویر امراس
جمع مرسه، ریسمان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مدراس
تصویر مدراس
پر خوان، هرپاتستان (مدرسه علوم دینی) پهر (مدرسه یهودان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغراس
تصویر اغراس
جمع غرس، نهال ها نهال کاری درختکاری جمع غرس درختها نهالها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افراس
تصویر افراس
چادر، خیمه، دیوار، جمع فرس، اسبها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقراس
تصویر اقراس
خنکاندن: خنک کردن، فسراندن: یخ زده کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعراس
تصویر اعراس
دامادشدن ویوک گرفتن (ویوک عروس)، همبستری، فرود آمدن، برهم نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ضرس، دندانها دندانه ها پریشاندن، خاموشاندن، کند دندانی جمع ضرس دندانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطراس
تصویر اطراس
جمع طرس، نامه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اتراس
تصویر اتراس
جمع ترس، کلانسپرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخراس
تصویر اخراس
گنگ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احراس
تصویر احراس
حارس، مقیم بودن بجایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادران
تصویر ادران
چرکینی، خشک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
درک، پی بردن، فهم مارش، دریافت، رسش هم آوای دهش: رسیدن میوه به پختگی و رسیدن کودک به بالندگی وابا در رسیدن به در رسیدن کسی را الحاق وصول، رسیدن کودک به بلوغ و میوه و حاصل گیاه به پختگی، در یافتن فهم کردن بر رسیدن درک کردن، عملی که بواسطه قوای مدرکه انجام میگردد و آن عبارت است از حصول صور اشیا نزد عقل یا نفس ناطقه و یا عبارت از حصول صور مدرکات است نزد مدرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادراق
تصویر ادراق
جمع درقه، سپرهای چرمین
فرهنگ لغت هوشیار
زره پوشیدن (مردان)، پیرهن پوشیدن (زنان)، جمع درع، زره ها، پیرهن ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادراص
تصویر ادراص
جمع درص، بچه موشان بچه گربگان
فرهنگ لغت هوشیار
حرکت دادن، بیرون آوردن باد و باران از ابر، ونیز بمعنی پیشاب و شاش هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
در نور دیدن پیچیدن، چهار خانه کردن، جمع درج، دوکدان ها داخل کردن در بردن، در نوردیدن پیچیدن: ادراج کتاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادناس
تصویر ادناس
جمع دنس، آلوده ها، زشتخویان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادناس
تصویر ادناس
((اَ دُ))
جمع دنس، آلوده به چرک، آلوده به زشتخویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادراک
تصویر ادراک
((اِ))
دریافتن، فهمیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادرار
تصویر ادرار
((اِ))
روان ساختن، جاری کردن، وظیفه، مقرری، بول، شاش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ادراک
تصویر ادراک
یابندگی، پی بردن، دریافت
فرهنگ واژه فارسی سره