- اخله (اَ خُلْ لَ)
بلغت مصری گیاهی است. بستیناج. حسک
معنی اخله - جستجوی لغت در جدول جو
- اخله (اَ خِلْ لَ)
جمع واژۀ خلیل. دوستان. (دهار).
- اخله (اَ خَلْ لَ)
موضعی بدیار رعین یمن، بنام اخله بن شرحبیل بن الحارث بن زید بن یریم ذی رعین. رجوع به ضمیمۀ معجم البلدان ص 165 شود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نعلین، عصا، برای مثال اندر فضایل تو عدم گویی / چون تخلۀ کلیم پیمبر شد (منجیک - شاعران بی دیوان - ۲۲۳) ، ریزه، خرده و تراشۀ چیزی
هلال ها، ماه از شب اول ماه قمری تا سه شب که در آسمان به شکل کمان دیده می شود، ماه نوها، جمع واژۀ هلال
(لِ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بیلوار بخش کامیاران شهرستان سنندج در 6هزارگزی شمال کامیاران، کنار شوسۀ کرمانشاه - سنندج. دامنه، سردسیر. دارای 163 تن سکنه. آب آن از چشمه ورود خانه مروارید است. محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه اتومبیل رو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5). نام محلی کنار راه سنندج و کرمانشاه میان بوانه بیدبار، در 80500گزی سنندج
(خِ لَ)
لغت نامه دهخدا
تأنیث داخل. رجوع به داخله شود.
- داخلهالارض، نهانی زمین. ج، دواخل. (منتهی الارب).
- داخلهالازار، طرفی که بتن رسد نزدیک جانب راست. (منتهی الارب).
- داخلهالرجل، نیت مرد و مذهب او و دل نهانی او. (منتهی الارب)
- داخلهالارض، نهانی زمین. ج، دواخل. (منتهی الارب).
- داخلهالازار، طرفی که بتن رسد نزدیک جانب راست. (منتهی الارب).
- داخلهالرجل، نیت مرد و مذهب او و دل نهانی او. (منتهی الارب)
(خِ لَ)
لغت نامه دهخدا
داخله. مقابل خارجه. درون. باطن. اندرون، تمام مملکتی. مقابل خارجه یعنی ممالک بیگانه.
- وزارت داخله، وزارت کشور. رجوع به کشور (وزارت کشور) شود
- وزارت داخله، وزارت کشور. رجوع به کشور (وزارت کشور) شود
جمع ذلیل، نرم دلان، خواران خوارشدگان، جمع ذلیل ذلیل شدگان خوار شدگان خواران،جمع ذلول نرم شوندگان نرم دن
بر گرفته از اله له یا} لاه {برگرفته از} لیه {به آرش} در پرده رفتن {خدا خداوند خدا، ذات مست، جمع صفات (الوهیت)
جمع هلال ماههای نو. یا اهله قمر. قسمتهایی از ماه که اهل زمین آنرا رویت کنند (هلال بدر تربیع)
بنگرید به آقچه ریزه زر، سکه زر و مهر درم از زر و نقره، مطلق زر و سیم، روپیه. ترکی کهله مهر زر مهر سیم، مترسک، آب بهر
جمع دلیل، فرنودها (فرنود دلیل) گواهان پروهانان، جمع دلیل راهنمایان حجتها برهانها. یا ادله اربعه. دلیلهای چهارگانه: کتاب و سنت و اجماع و عقل
((خِ لِ یا لَ))
فرهنگ فارسی معین
مؤنث داخل، مقابل خارجه، درون، اندرون، درون یک کشور یا ناحیه
وزارت داخله: وزارت کشور
وزارت داخله: وزارت کشور
