معنی داخله داخله(خِ لَ) تأنیث داخل. رجوع به داخله شود. - داخلهالارض، نهانی زمین. ج، دواخل. (منتهی الارب). - داخلهالازار، طرفی که بتن رسد نزدیک جانب راست. (منتهی الارب). - داخلهالرجل، نیت مرد و مذهب او و دل نهانی او. (منتهی الارب) لغت نامه دهخدا