سم ها، ناخن ضخیم و مقاوم گروهی از پستانداران گیاهخوار مانند گاو، گوسفند، اسب، استر، الاغ و امثال آن، پای انسان، سمج، سوراخ، گودال، جایی که در کوه یا زیر زمین برای جا دادن گوسفندان درست می کردند، آغل
سُم ها، ناخن ضخیم و مقاوم گروهی از پستانداران گیاهخوار مانند گاو، گوسفند، اسب، استر، الاغ و امثال آن، پای انسان، سُمج، سوراخ، گودال، جایی که در کوه یا زیرِ زمین برای جا دادن گوسفندان درست می کردند، آغل
دویدن، (از ’وف ض’) شتافتن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ترجمان القرآن)، برپای کردن تکیه گاه جهت کسی، (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، به این دو معنی مشهور است، (ناظم الاطباء)، زفتی کردن، (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)، بوکاء بستن سر مشک را، یقال اوکی القربه و علیها، ای شدّه بالوکاء، (از منتهی الارب) (آنندراج)، سر مشک ببستن، (تاج المصادر بیهقی)، خاموش شدن، (منتهی الارب)، یقال: اوک حلقک، یعنی خاموش باش، و به این معانی یایی است، (ناظم الاطباء)
دویدن، (از ’وف ض’) شتافتن، (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (ترجمان القرآن)، برپای کردن تکیه گاه جهت کسی، (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)، به این دو معنی مشهور است، (ناظم الاطباء)، زفتی کردن، (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)، بوکاء بستن سر مشک را، یقال اوکی القربه و علیها، ای شدّه بالوکاء، (از منتهی الارب) (آنندراج)، سر مشک ببستن، (تاج المصادر بیهقی)، خاموش شدن، (منتهی الارب)، یقال: اوک حلقک، یعنی خاموش باش، و به این معانی یایی است، (ناظم الاطباء)
شکستن عهد و پیمان را. عهد شکستن: شمس المعالی جواب داد که در شریعت و دین حفاظ و فتوت نقض عهود و اخفار حق وفود حرام است. (ترجمه تاریخ یمینی). عاقبت خذلان کفران نعمت و اخفار ذمت درایشان رسید. (ترجمه تاریخ یمینی).
شکستن عهد و پیمان را. عهد شکستن: شمس المعالی جواب داد که در شریعت و دین حفاظ و فتوت نقض عهود و اخفارِ حق ِ وفود حرام است. (ترجمه تاریخ یمینی). عاقبت خذلان ِ کفران نعمت و اخفار ذمت درایشان رسید. (ترجمه تاریخ یمینی).
جمع واژۀ خفیف. سبکها، شب پرک یعنی روزکور. (آنندراج) : چشم اخفش بنور چشم فلک تا نیارد نگاه کردن خوش بی نظر باد چشم بد بتو شمس چون در آن شمس دیدۀ اخفش. سوزنی. ، آنکه پلکهای چشم وی علتی دارد بی درد، شتر که پیش کوهان خرد دارد و دراز نبود. مؤنث: خفشاء. ج، خفش، مرغیست. (مهذب الاسماء)
جَمعِ واژۀ خفیف. سبکها، شب پرک یعنی روزکور. (آنندراج) : چشم اخفش بنور چشم فلک تا نیارد نگاه کردن خوش بی نظر باد چشم بد بتو شمس چون در آن شمس دیدۀ اخفش. سوزنی. ، آنکه پلکهای چشم وی علتی دارد بی درد، شتر که پیش کوهان خرد دارد و دراز نبود. مؤنث: خَفْشاء. ج، خُفْش، مرغیست. (مهذب الاسماء)
افتاده شدن و به نشیب افتادن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). به نشیب افتادن. (غیاث اللغات) (فرهنگ فارسی معین). فروداشته شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). بپایین افتادن پس از بلند شدن. (از اقرب الموارد). پست شدن. (فرهنگ فارسی معین). فرونشستن. (یادداشت مؤلف).
افتاده شدن و به نشیب افتادن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). به نشیب افتادن. (غیاث اللغات) (فرهنگ فارسی معین). فروداشته شدن. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر زوزنی). بپایین افتادن پس از بلند شدن. (از اقرب الموارد). پست شدن. (فرهنگ فارسی معین). فرونشستن. (یادداشت مؤلف).