- اخفاء
- پوشیده داشتن پنهان داشتن نهان کردن پوشانیدن، آشکار کردن باز نمودن، نهان گردیدن پوشیده گردیدن
معنی اخفاء - جستجوی لغت در جدول جو
- اخفاء
- نهفتن، پنهان کردن، نهان کردن
- اخفاء ((اِ))
- پنهان کردن، نهان داشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
برکشیدن، برتری دادن
آتش کشیدن
خوار کردن
جمع خثی، تاپاله ها سرگین ها
پنهان گشتن پنهانیدن نهفتگی نهان گردیدن پوشیده گردیدن پنهان شدن استتار تواری
اسب را بی زین کردن، دام را نچراندن، در بستن
پیچک از گیاهان
غنودن، افت ستاره، ناکامی، کم شدن دارایی بی مراد باز گشتن جوینده ماء یوس شدن، غزا کردن و غنیمت نیافتن
سبکباری سبک کردن خوار کردن سرزنش کردن
تن آسایی
دریده گویی
پیمان شکستن شرمسار شدن فریب دادن
خطاکردن اشتباه کردن، منسوب بخطا کردن خطا گرفتن بر کسی
بیرون کشیدن خصیه و تخم آدمی خصی کردن اخته کردن
گرسنه شدن، فروافتادن، خانه ویرانی، سپرده ستانی
نام موضعی است
شانه زدن، نزدیک شدن، سخت گیری (در داد و ستد)، بردباری
ناپدیدگی، نهفتن، پنهان شدن
چشم پوشی، پوزش پذیری، بی نیاز گشتن، بهبودیافتن، جمع عفیف، پارسایان
جمع قفا، پس گردن ها پشت سر ها به پیروی داشتن، برگزیدن، فزونی نهادن
جمع کفوء، همسران، برابران، خمانیدن، بازداشتن، پساوند نمایی در چامه سرایی دو واژه را که آهنگ یکسان دارند ولی وات های جور ندارند پساوند گردانند مانند: صحو و سهو یا بحر و شهر، بازدارندگان، همالان، همانندان، خم کردن، خمانیدن، راه بر تافتن، از مقصود منحرف گشتن، خم و کج کردن
ویدا کردن (وفا ویدایی) انجام پیمان انجام دسیاد به جای آوردن توختن بسر آوردن وعده بپایان بردن وعده، حق کسی را تمام دادن، بعهد وفا کردن
در قافیه، آوردن حروف روی قریب المخرج در قافیه که از عیوب شعر است مانند «گ» و «ک» در کلمات «سگ» و «شک»
سم ها، ناخن ضخیم و مقاوم گروهی از پستانداران گیاهخوار مانند گاو، گوسفند، اسب، استر، الاغ و امثال آن، پای انسان، سمج، سوراخ، گودال، جایی که در کوه یا زیر زمین برای جا دادن گوسفندان درست می کردند، آغل
((اِ))
فرهنگ فارسی معین
خالی یافتن، خالی کردن، در خلوت بردن کسی را، خالی شدن، در جای خلوت و بی مزاحم افتادن، خلوت کردن با
جمع خف، کف پای شتر، سم شترمرغ، کفش
خطا کردن، اشتباه کردن، منسوب به خطا کردن، خطا گرفتن بر کسی
جمع کفوء، همسران، مانندها