جدول جو
جدول جو

معنی اخسار - جستجوی لغت در جدول جو

اخسار
(غُ اَ)
کمی.
لغت نامه دهخدا
اخسار
کم کردن زیان رسانیدن
تصویری از اخسار
تصویر اخسار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رخسار
تصویر رخسار
(دخترانه)
چهره، سیم، چهره، صورت، گونه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از شاخسار
تصویر شاخسار
(دخترانه)
محل انبوهی شاخه های درخت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ایسار
تصویر ایسار
توانگر شدن، بی نیاز شدن، آسان شدن، به آسانی زاییدن زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعسار
تصویر اعسار
عاجز بودن از ادای دین به واسطۀ فقر و تهیدستی، تنگدست شدن، نیازمند شدن، به سختی افتادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخبار
تصویر اخبار
خبر دادن، خبردار کردن، آگاه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخبار
تصویر اخبار
خبرها، داستان ها، جمع واژۀ خبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شخسار
تصویر شخسار
شاخۀ درخت، قسمت بالای درخت که پرشاخ و بال باشد
زمین سخت و ناهموار، زمین سخت در دامن کوه، سنگلاخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخیار
تصویر اخیار
خیّرها، نیکوکاران، کریمان، جمع واژۀ خیّر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اخطار
تصویر اخطار
خطرها، خطاها، اشتباه ها، بزرگی ها، جمع واژۀ خطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاخسار
تصویر شاخسار
قسمت بالای درخت که پرشاخ و بال باشد، شاخۀ درخت، برای مثال عشق در عالم نبودی گر نبودی روی زیبا / گر نه گل بودی نخواندی بلبلی بر شاخساری. (سعدی۲ - ۵۷۴)، قطعۀ آهن یا فولاد سوراخ سوراخ که زرگر مفتول طلا یا نقره را از سوراخ آن می گذراند و می کشد تا باریک و هموار شود، شفشاهنگ، شفشاهنج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از افسار
تصویر افسار
تسمه و ریسمانی که به سر و گردن اسب و الاغ می بندند
فرهنگ فارسی عمید
جای انبوهی درختان بسیار شاخ، (فرهنگ جهانگیری)، جایی از درخت که شاخهای بسیار رسته باشد، (فرهنگ رشیدی)، شاخ سر، (شعوری) :
بر سر هر شاخساری مرغکی
بر زبان هر یکی بسم اللهی،
منوچهری،
شما با یار خود بر شاخسارید
نه چون من مستمند و دلفکارید،
(ویس ورامین)،
راویان را در شمار شاعران مشمر که هست
جای عیسی آسمان و جای طوطی شاخسار،
سنائی (از انجمن آرا)،
شاخ شکوفه دار امیدم شکسته شد
چون از شکوفه قبۀ نوبست شاخسار،
خاقانی،
دست صبا بر فروخت مشعلۀ نو بهار
مشعله داری گرفت کوکبۀ شاخسار،
خاقانی،
خامۀ مانی است طبع، چهره گشای جهان
نایب عیسی است ماه، رنگرز شاخسار،
خاقانی،
بهشتی رسته در هر میوه داری
بشکل طوطیی هر شاخساری،
نظامی (ابیات الحاقی)،
دل ارشمیدس در آمد بکار
چو مرغان پرنده برشاخسار،
نظامی،
سایه و نور از علم شاخسار
رقص کنان بر طرف جویبار،
نظامی،
درخت آنگه برون آرد بهاری
که بشکافد سر هر شاخساری،
نظامی،
عشق در عالم نبودی گر نبودی روی زیبا
و رنه گل بودی نبودی بلبلی بر شاخساری،
سعدی (خواتیم)،
، شفشاهنج، شفشاهنگ، حدیده، آهنی که آن را پهن ساخته در او سوراخهای بزرگ و کوچک کرده باشند و سیمکشان سیم را از میان آن بکشند، (فرهنگ جهانگیری)، افزاری است زرکشان و سیمکشان را و آن آهنی باشد پهن که سوراخهای بزرگ و کوچک در آن کنند و مفتول طلا و نقره را از آن کشند تا باریک و هموار برآید، (برهان قاطع)، و آن را شفشاهنج وشفشاهنگ گویند و در اصل شفشاهنگ شوشه کش بوده چه فاءبدل واو است، (انجمن آرای ناصری) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شخسار
تصویر شخسار
زمین سخت و محکم را گویند که در دامن کوه واقع است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ایسار
تصویر ایسار
توانگر گردیدن، بی نیاز گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افسار
تصویر افسار
چیزی را گویند که از چرم سازند و بر سر اسب و سایر ستور زنند
فرهنگ لغت هوشیار
نیازمند شدن، فقیر و تنگدست شدن، خواستن دین از بدهکار به هنگام تنگدستی او
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رخسار
تصویر رخسار
روی، چهره، گونه، عذار، صورت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخیار
تصویر اخیار
نیکو کاران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخساس
تصویر اخساس
زبون کردن، زفت یافتن، بهره را کم کردن، فرودکاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخطار
تصویر اخطار
جمع خطر، بلاها، تهلکه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخفار
تصویر اخفار
پیمان شکستن شرمسار شدن فریب دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخدار
تصویر اخدار
خانه ماندگی در آشیان ماندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخبار
تصویر اخبار
خبر، آگاهی، اطلاعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاخسار
تصویر شاخسار
جائی از درخت که شاخهای بسیار رسته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
فرو نشاندن خواباندن، پنهانیدن پنهان داشتن، در دل داشتن، به دل گرفتن کینه ورزی، تورفتن، خازاندن خاز خمیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اخیار
تصویر اخیار
جمع خیر، نیکان، برگزیدگان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخطار
تصویر اخطار
((اَ))
جمع خطر، بلاها، سختی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخطار
تصویر اخطار
((اِ))
در خطر افکندن، ابلاغ و اعلام کردن، آگهی، اعلام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخبار
تصویر اخبار
((اِ))
خبر دادن، آگاه ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاخسار
تصویر شاخسار
قسمت بالای درخت که پر شاخه باشد، جای انبوهی از درختان بسیار شاخ، شاخه درخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اخطار
تصویر اخطار
هشدار، آگاهانیدن، هشیاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رخسار
تصویر رخسار
قیافه، سیما، صورت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اخبار
تصویر اخبار
آگاهی ها، تازه ها، تازه ها، رسیده ها، رویدادها
فرهنگ واژه فارسی سره