جدول جو
جدول جو

معنی احساب - جستجوی لغت در جدول جو

احساب
حسب ها، شرفها، مفاخر اجدادی، جمع واژۀ حسب
تصویری از احساب
تصویر احساب
فرهنگ فارسی عمید
احساب
(اَ)
جمع واژۀ حسب. گوهرها.
لغت نامه دهخدا
احساب
(دَ پَ)
بر بالش نشاندن. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
احساب
جمع حسب، گوهرها
تصویری از احساب
تصویر احساب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احسان
تصویر احسان
(دخترانه و پسرانه)
نیکی، نیکویی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از انساب
تصویر انساب
نسب ها، نژادها، قرابت خویشی ها، خویشاوندی ها، جمع واژۀ نسب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احباب
تصویر احباب
حبیب ها، یار ها، دوست ها، معشوق ها، محبوب ها، جمع واژۀ حبیب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احزاب
تصویر احزاب
حزب، سی و سومین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۷۳ آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از احسان
تصویر احسان
نیکی کردن، نیکی، نیکوکاری
بخشش، عطا، کرم، دهش، بخشیدن چیزی به کسی، دهشت، داشات، داد و دهش، فغیاز، منحت، جود، عتق، سماحت، داشن، بغیاز، داشاد، عطیّه، برمغاز، اعطا، بذل، جدوا، صفد
فرهنگ فارسی عمید
(حِ)
آنکه در حساب اشتلم کند. آنکه به حق اذعان نکند. زورگو. که حرف حساب نشنود. که حرف حساب نزند. که حسابش درست نباشد
لغت نامه دهخدا
تصویری از بحساب
تصویر بحساب
در شمار، در محاسبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انساب
تصویر انساب
جمع نسب، پشتها، نژادها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعساب
تصویر اعساب
گریز گرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ارساب
تصویر ارساب
به گودی نشستن چشم گود چشمی
فرهنگ لغت هوشیار
دوست داشتن، برگزیدن، دانه بر آوردن، دانه بستن جمع حبیب دوستان یاران. دوست داشتن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتساب
تصویر احتساب
شمار کردن وآزمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احراب
تصویر احراب
تاراجاندن، جنگیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احزاب
تصویر احزاب
جمع حزب، گروه ها، فوجها
فرهنگ لغت هوشیار
مارش شناسک سهش در یافتن درک کردن دانستن آگاه شدن دیدن، درک چیزی با یکی از حواس، انعکاس ذهنی تاء ثر بدنی و آن پایه و مایه همه ادراکات است و آن ابتدائی و اصیل است باین معنی که مسبوق بهیچ امر نفسانی دیگر نیست و قدم اولی است که پس از بیرون شدن از قلمرو بدن و ماده در عالم مجرد نفسانی برداشته میشود و دیگر نفسانیات از تغییر و ترکیب آن صورت میپذیرند. احساس همواره بامور مادی و بدنی که مقدمات آن هستند مقارن و همراه است. توضیح آنکه عوامل خارجی روی بدن تاثیراتی کرده بان تغییراتی میدهند و این تغییرات بدنی در نفس انعکاس که احساس نام دارد. بنابراین هر احساسی دو تحریک خارجی. ب - تاء ثر عضوی. یا احساس المی. حس درد جسمانی. یا احساس بصری. حس بینایی. یا احساس تعادلی. حس تعادل و جهت یابی. یا احساس ذوقی. حس چشایی. یا احساس داخلی. حس درونی. یا احساس سردی و گرمی. حس گرما و سرما. یا احساس سمعی. حس شنوایی. یا احساس شمی. حس بویایی. یا احساس لمسی. حس بساوایی. یا احساس وضعی و عضنی. حس حرکت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احسان
تصویر احسان
خوبی، نیکی، بخشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احقاب
تصویر احقاب
بر ترک خود سوار کردن، جمع حقیق، سزاواران، جمع حقب، زمان های دراز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احلاب
تصویر احلاب
یاری در شیر دوشی یاری، شیر دوشیدن، گرد آمدن برای جنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناحساب
تصویر ناحساب
آنکه بحق اذعان نکند، زورگو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از محساب
تصویر محساب
شمار کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احزاب
تصویر احزاب
جمع حزب، گروه ها، دسته ها، گروه های کافران، شامل برخی از قبایل عرب، مانند قریش، غطفان و بنی قریظه، که با هم متحد شده به جنگ پیامبر رفته بودند، هر گروه سیاسی که مرام و مسلک ویژه خود را دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احباب
تصویر احباب
((اِ))
دوست داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احتساب
تصویر احتساب
((اِ تِ))
شمردن، حساب کردن، نهی کردن از کارهایی که در شرع ممنوع باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احداب
تصویر احداب
((اِ))
گوژپشت گردانیدن، مهربانی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احباب
تصویر احباب
((اَ))
جمع حبیب، دوستان، یاران
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احساس
تصویر احساس
((اِ))
دریافتن، درک کردن، درک چیزی با یکی از حواس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احسان
تصویر احسان
((اِ))
نیکی کردن، بخشش کردن، نیکوکاری، بخشش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احزاب
تصویر احزاب
گروه ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احساس
تصویر احساس
سهش، شور، دریافت، برداشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احسان
تصویر احسان
نکویی، نکوکاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از احتساب
تصویر احتساب
بشمار آوردن، شمردن
فرهنگ واژه فارسی سره