جدول جو
جدول جو

معنی احتساب

احتساب((اِ تِ))
شمردن، حساب کردن، نهی کردن از کارهایی که در شرع ممنوع باشد
تصویری از احتساب
تصویر احتساب
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با احتساب

احتساب

احتساب
حساب کردن، شمردن، به شمار آوردن، گمان کردن، آزمودن، اکتفا کردن، نهی کردن از آنچه در شرع ممنوع باشد
احتساب
فرهنگ فارسی عمید

احتساب

احتساب
شماره کردن و آزمودن. (منتهی الارب). بشمار آوردن. (زوزنی). حساب کردن، بخشم آوردن. (منتهی الارب) ، از کسی حشمت داشتن. (زوزنی). حشمت داشتن از کسی. (تاج المصادر) ، خداوند خدم و حشم شدن ببزرگی. خداوند خادمان و فوج (؟) بودن. (غیاث) ، شأن و شکوه. (غیاث). شُکُه. حشمت، حشمت وشکوه داشتن. حشمت و احترام داشتن. (مؤید الفضلا).
- احتشام یافتن، حشمت یافتن. شکوه و جلال یافتن:
گر مهتران بدنیا یابند احتشام
دنیا بدین و دانش او احتشام یافت.
امیرمعزی.
- بااحتشام، محتشم. باشکوه
لغت نامه دهخدا