ابن احذار، هوشیار و باپرهیز. (منتهی الارب). حذر. زیرک، احراب کسی، دلالت کردن او را بر تاراج مال دشمن. دلالت کردن بر غنیمت. (زوزنی) (تاج المصادر) ، احراب حرب، برانگیختن جنگ را
ابن احذار، هوشیار و باپرهیز. (منتهی الارب). حذر. زیرک، احراب کسی، دلالت کردن او را بر تاراج مال دشمن. دلالت کردن بر غنیمت. (زوزنی) (تاج المصادر) ، احراب حرب، برانگیختن جنگ را
حاضر کردن، به حضور خواستن، فراخواندن احضار ارواح: فراخواندن روح های مردگان به وسیلۀ کسانی که مدعی هستند می توانند روح شخص مرده را حاضر کنند و از او پرسش هایی کنند
حاضر کردن، به حضور خواستن، فراخواندن احضار ارواح: فراخواندن روح های مردگان به وسیلۀ کسانی که مدعی هستند می توانند روح شخص مرده را حاضر کنند و از او پرسش هایی کنند
جمع واژۀ عذر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جمع واژۀ عذر، بمعنی بهانه. (آنندراج). جمع واژۀ عذر، بمعنی حجت. (از اقرب الموارد) : برگشا گنجینۀ اسرار را در سیوم دفتر بهل اعذار را. مولوی. و عذر در اصل بمعنای استناد کردن آدمی است بچیزی که گناهان او را بشوید بدین صورت که بگوید: چنین نکرده ام یا بدین جهت چنین کرده ام یاچنین نکرده ام و دیگر چنین نخواهم کرد و معنی سوم توبه است و هر توبه کردنی عذر آوردن است و عکس آن صادق نیست. (از اقرب الموارد) : و اعذار بیشمارتمهید نمود. (سندبادنامه ص 91). در تمهید اعذار مبالغتها نمایی. (سندبادنامه ص 196)
جَمعِ واژۀ عُذر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). جَمعِ واژۀ عُذر، بمعنی بهانه. (آنندراج). جَمعِ واژۀ عُذر، بمعنی حجت. (از اقرب الموارد) : برگشا گنجینۀ اسرار را در سیوم دفتر بهل اعذار را. مولوی. و عذر در اصل بمعنای استناد کردن آدمی است بچیزی که گناهان او را بشوید بدین صورت که بگوید: چنین نکرده ام یا بدین جهت چنین کرده ام یاچنین نکرده ام و دیگر چنین نخواهم کرد و معنی سوم توبه است و هر توبه کردنی عذر آوردن است و عکس آن صادق نیست. (از اقرب الموارد) : و اعذار بیشمارتمهید نمود. (سندبادنامه ص 91). در تمهید اعذار مبالغتها نمایی. (سندبادنامه ص 196)