- احتفاظ
- نگاهداری نگاهبانی، خویشتنداری، خشم گیری نگاه داشتن حراست کردن، خویشتن داری کردن، خشم گرفتن
معنی احتفاظ - جستجوی لغت در جدول جو
- احتفاظ ((اِ تِ))
- نگاه داشتن، حفظ کردن، خویشتن داری کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
از ریشه کندن
آراستگی، گردهمایی، بزمیدن (بزم کردن)، گزافکویی آراسته شدن زینت گرفتن، گرد آمدن مردم انجمن شدن گرد آمدن گروهی در مجلس، بزم کردن
گرد گردی (طواف)، خوردن آن چه در دیگ باشد تا ته خوردن کاسه لیسی
زمین کنی، فراهم آمدن، برسرین نشستن، دامن برچیدن، برانگیخته شدن
محفل تشکیل دادن، در یک جا جمع شدن، انجمن شدن، گرد آمدن گروهی از مردم در مجلس
لو یشه بندی (لویشه چوب و ریسمانی که به دهان چارپایان بندند، استوار شدن
باربر گرفتن، حمل کردن
جمع احتمال یا حساب احتمات بر روی امکان وقوع پیشامدی یا صورت گرفتن کاری حساب کردن و احتمالهای کار را بحساب آوردن
خوراک پرهیزی، پشتیبانی، پرهیز پرهیزانه پرهیز کردن خود را از چیزی نگاهداشتن از چیز زیان دار پرهیز کردن، پرهیز کردن بیمار از خوراکهای مضر رژیم گرفتن، پرهیز بیماراز چیزهای زیان آور رژیم
گوشاسب در خواب جماع کردن
فرود آمدن
موی ستردن
ستیهیدن ستیهش (لجاجت)، سوگند خوردن، ستاییدن
شیردوشی شیر دوشیدن
اماله کردن، گرفتگی سینه
خوار شدن خوار کردن خوار داشت کوچک شماری دست کم گرفتن خوار و خرد شمردن خوارداشتن، خوار شدن
پرچین سازی (پرچین حظیره) آغل سازی
بهره مندی، خوشدلی
شکسته شدن شکستگی
هیمه بندی هیزم شکنی
دایگی پروریدن
حاضر آمدن، حالت شخص نزدیک به مرگ
استوار بودن محکم بودن، استواری استحکام
جاه وجلال وحشمت
گیاهجویی
شمار کردن وآزمودن
آشامیدن
بریدن
حرمت داشتن، پاس
آتش گرفتن
پیشه داری پیشه وری
به آزخواهی: (آز حرص) آزبارگی
خود پاسداری، کش رفتن دزدیدن