احتباء بثوب، در خود پیچیدن جامه را، یا پشت و ساقین را بفوطه بسته نشستن. (منتهی الارب). فراهم بستن پشت و هر دو ساق بفوطه یا دستار خود، در پرده شدن زن بروز دوم از سال نهم خویش
احتباء بثوب، در خود پیچیدن جامه را، یا پشت و ساقین را بفوطه بسته نشستن. (منتهی الارب). فراهم بستن پشت و هر دو ساق بفوطه یا دستار خود، در پرده شدن زن بروز دوم از سال نهم خویش
عارضه ای که در آن انسان نمی تواند ادرار کند، مسدود شدن مجرای ادرار، احتقان، حبس بول، شاش بند، حبس البول زندانی شدن، محبوس شدن قطع شدن، بریده شدن خودداری، امتناع
عارضه ای که در آن انسان نمی تواند ادرار کند، مسدود شدن مجرای ادرار، اِحتِقان، حَبسِ بَول، شاش بَند، حَبسِ البَول زندانی شدن، محبوس شدن قطع شدن، بریده شدن خودداری، امتناع
بهره مند شدن. دولتی شدن. (منتهی الارب). بهره مند گشتن. (تاج المصادر) (زوزنی). بهره یاب شدن، فرمان دادن زن را تا مویش به رشته، پس سر بندد. (منتهی الارب) ، موی از روی خود برکندن زن. (زوزنی). بند انداختن. حف ّ. برهنه و ساده کردن زن روی را از موی برای زینت. (منتهی الارب) ، خوردن آنچه در دیگ باشد از طعام، بریدن گیاه از زمین، طواف کردن و گرداگرد برآمدن. (منتهی الارب). احاطه کردن. دوره کردن
بهره مند شدن. دولتی شدن. (منتهی الارب). بهره مند گشتن. (تاج المصادر) (زوزنی). بهره یاب شدن، فرمان دادن زن را تا مویش به رشته، پس سر بندد. (منتهی الارب) ، موی از روی خود برکندن زن. (زوزنی). بند انداختن. حَف ّ. برهنه و ساده کردن زن روی را از موی برای زینت. (منتهی الارب) ، خوردن آنچه در دیگ باشد از طعام، بریدن گیاه از زمین، طواف کردن و گرداگرد برآمدن. (منتهی الارب). احاطه کردن. دوره کردن
بستن ازار. ازار سخت کردن بر میان. (تاج المصادر). شلوار بر میان سخت بستن، حجره ساختن. (زوزنی) ، برگزیدن زمینی را برای خود و منار بر آن نصب کردن تا دیگری در آن تصرف نکند. (منتهی الارب) ، خاص خویش کردن: کان للنبی صلی اﷲعلیه وسلم حصیر یبسطه بالنهار و یحتجره باللیل، ای یجعله لنفسه دون غیره. ، احتجار به، پناه جستن به. التجا بردن به، احتجار ابل، سدّه ناک شدن شکمهای شتران
بستن اِزار. ازار سخت کردن بر میان. (تاج المصادر). شلوار بر میان سخت بستن، حجره ساختن. (زوزنی) ، برگزیدن زمینی را برای خود و منار بر آن نصب کردن تا دیگری در آن تصرف نکند. (منتهی الارب) ، خاص خویش کردن: کان للنبی صلی اﷲعلیه وسلم حصیر یبسطه بالنهار و یحتجره باللیل، ای یجعله لنفسه دون غیره. ، احتجار به، پناه جستن به. التجا بردن به، احتجار ابل، سُدّه ناک شدن شکمهای شتران
واداشته شدن. (تاج المصادر) (زوزنی). بازداشته شدن. - احتباس بول، بازایستادن بول. شاشبند. اسر. ، خصومت کردن. ، احتجاج بدلیل، نزد بلغاء آن است که شاعر صفتی یا مقدمه ای ادّعائیّه ایراد کند، بعد آن را ببراهین عقلیّه یا دلائل نقلیّه ثابت کند: بنام ایزد که تو باغی وگر برهان کسی خواهد قدت سرواست و مویت مشک و زلفت سنبل و گل رخ. کذا فی جامعالصّنایع. (کشاف اصطلاحات الفنون)
واداشته شدن. (تاج المصادر) (زوزنی). بازداشته شدن. - احتباس بول، بازایستادن بول. شاشبند. اُسر. ، خصومت کردن. ، احتجاج بدلیل، نزد بلغاء آن است که شاعر صفتی یا مقدمه ای ادّعائیّه ایراد کند، بعد آن را ببراهین عقلیّه یا دلائل نقلیّه ثابت کند: بنام ایزد که تو باغی وگر برهان کسی خواهد قدت سرواست و مویت مشک و زلفت سنبل و گل رخ. کذا فی جامعالصّنایع. (کشاف اصطلاحات الفنون)
پرهیز کردن. خود را از چیز نگه داشتن. خویشتن از چیزی نگاه داشتن. (تاج المصادر) (زوزنی). از چیز زیان دار پرهیز کردن. خویشتن داری. پرهیز، احتناک سن ّ کسی را، او را استوارخرد کردن تجربه ها و آزمایش ها. (منتهی الارب) ، استوار شدن بخرد و آزموده شدن، آزمودن، احتناک بر، مستولی شدن به. غالب شدن بر، احتناک جراد زمین را، خوردن ملخ گیاه آنرا، احتناک کسی، گرفتن مال او را، از بن برکندن. (تاج المصادر). استیصال: جان ایشان از چنگال هلاک و مخلب احتناک بستدند. (ترجمه تاریخ یمینی)
پرهیز کردن. خود را از چیز نگه داشتن. خویشتن از چیزی نگاه داشتن. (تاج المصادر) (زوزنی). از چیز زیان دار پرهیز کردن. خویشتن داری. پرهیز، احتناک ِ سن ّ کسی را، او را استوارخرد کردن تجربه ها و آزمایش ها. (منتهی الارب) ، استوار شدن بخرد و آزموده شدن، آزمودن، احتناک بر، مستولی شدن به. غالب شدن بر، احتناک جراد زمین را، خوردن ملخ گیاه آنرا، احتناک کسی، گرفتن مال او را، از بن برکندن. (تاج المصادر). استیصال: جان ایشان از چنگال هلاک و مخلب احتناک بستدند. (ترجمه تاریخ یمینی)
درآکندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (صراح). احتشاء. (یادداشت مؤلف) (ذیل اقرب الموارد) ، دستار بی زیر حنک بستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عمامه بستن بدون آویزان کردن بدور گردن. و برخی گویند: عمامه بسر بستن. (از اقرب الموارد). دستار بر سر بستن. (المصادر زوزنی) ، بچه آوردن زن بعد نومیدی. و با ’باء’ متعدی شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). دختر یا پسر زاییدن پس از نومیدی از بچه. (از اقرب الموارد)
درآکندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (صراح). احتشاء. (یادداشت مؤلف) (ذیل اقرب الموارد) ، دستار بی زیر حنک بستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عمامه بستن بدون آویزان کردن بدور گردن. و برخی گویند: عمامه بسر بستن. (از اقرب الموارد). دستار بر سر بستن. (المصادر زوزنی) ، بچه آوردن زن بعد نومیدی. و با ’باء’ متعدی شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). دختر یا پسر زاییدن پس از نومیدی از بچه. (از اقرب الموارد)
برگزیدن، فراهم آوردن، برگزیدگی، ناجوری برگزیدن گزین کردن، فراهم آوردن، گرفتن مال از جایهای آن، برگزیدگی، تمییز تمایز اختلاف، (تصوف) عبارتست از آنکه حق تعالی بنده را بفیضی مخصوص گرداند که از آن نعمتها بی سعی بنده را حاصل آید و آن جز پیمبران و شهدا و صدیقان را نبود و اصطفاء خالص اجتبائی را گویند که در آن بهیچوجهی از وجوه شایبه نباشد
برگزیدن، فراهم آوردن، برگزیدگی، ناجوری برگزیدن گزین کردن، فراهم آوردن، گرفتن مال از جایهای آن، برگزیدگی، تمییز تمایز اختلاف، (تصوف) عبارتست از آنکه حق تعالی بنده را بفیضی مخصوص گرداند که از آن نعمتها بی سعی بنده را حاصل آید و آن جز پیمبران و شهدا و صدیقان را نبود و اصطفاء خالص اجتبائی را گویند که در آن بهیچوجهی از وجوه شایبه نباشد
خوراک پرهیزی، پشتیبانی، پرهیز پرهیزانه پرهیز کردن خود را از چیزی نگاهداشتن از چیز زیان دار پرهیز کردن، پرهیز کردن بیمار از خوراکهای مضر رژیم گرفتن، پرهیز بیماراز چیزهای زیان آور رژیم
خوراک پرهیزی، پشتیبانی، پرهیز پرهیزانه پرهیز کردن خود را از چیزی نگاهداشتن از چیز زیان دار پرهیز کردن، پرهیز کردن بیمار از خوراکهای مضر رژیم گرفتن، پرهیز بیماراز چیزهای زیان آور رژیم
فروستکی فراگیری، گرد آوری، فراز آمدن، دست یافتن گرد کردن گرد فرو گرفتن فرا گرفتن از هر سوی، اشتمال شامل بودن بر در برداشتن، فراز آمدن بر دست یافتن بر چیزی
فروستکی فراگیری، گرد آوری، فراز آمدن، دست یافتن گرد کردن گرد فرو گرفتن فرا گرفتن از هر سوی، اشتمال شامل بودن بر در برداشتن، فراز آمدن بر دست یافتن بر چیزی