جدول جو
جدول جو

معنی احتباء - جستجوی لغت در جدول جو

احتباء
(صَ صَ اَ)
احتباء بثوب، در خود پیچیدن جامه را، یا پشت و ساقین را بفوطه بسته نشستن. (منتهی الارب). فراهم بستن پشت و هر دو ساق بفوطه یا دستار خود، در پرده شدن زن بروز دوم از سال نهم خویش
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از احتباس
تصویر احتباس
عارضه ای که در آن انسان نمی تواند ادرار کند، مسدود شدن مجرای ادرار، احتقان، حبس بول، شاش بند، حبس البول
زندانی شدن، محبوس شدن
قطع شدن، بریده شدن
خودداری، امتناع
فرهنگ فارسی عمید
(صَ)
دانستن مافی الضمیر کسی.
لغت نامه دهخدا
(غَ / غِ)
استوار شدن. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
برهنه پا رفتن. (منتهی الارب). پابرهنگی.
لغت نامه دهخدا
(رَ کَ/ کِ)
بهره مند شدن. دولتی شدن. (منتهی الارب). بهره مند گشتن. (تاج المصادر) (زوزنی). بهره یاب شدن، فرمان دادن زن را تا مویش به رشته، پس سر بندد. (منتهی الارب) ، موی از روی خود برکندن زن. (زوزنی). بند انداختن. حف ّ. برهنه و ساده کردن زن روی را از موی برای زینت. (منتهی الارب) ، خوردن آنچه در دیگ باشد از طعام، بریدن گیاه از زمین، طواف کردن و گرداگرد برآمدن. (منتهی الارب). احاطه کردن. دوره کردن
لغت نامه دهخدا
(رَ)
احتضاء نار،افروختن آتش را، یا گشادن آن تا زبانه زند. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(صَ بَ / بِ)
پر گردیدن. (منتهی الارب). آکنده شدن. (تاج المصادر).
لغت نامه دهخدا
(صَ اَ)
نعل در پای کردن. نعلین در پای کردن، کوشش کردن
لغت نامه دهخدا
(طَ بَ)
گرد کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر). گرد فروگرفتن. (غیاث) ، حزم و هوشیاری و آگاهی در کار. احتیاط
لغت نامه دهخدا
(صَ بُ)
احتداء لیل نهار را، تابع گردیدن شب روز را. شب از پی روز درآمدن.
لغت نامه دهخدا
(صَ فَ / فِ بَ)
گرفتن صید بدام. دام گستردن برای صید. (منتهی الارب). به دام داهول صید کردن. (زوزنی) (تاج المصادر). بدام شکار کردن، فراهم گردیدن. مجتمع شدن. (منتهی الارب) ، در نیفۀ شلوار گرفتن چیزی را. (منتهی الارب) ، احتجاز به ازار، برمیان بستن ازار را. (منتهی الارب). ازار بر میان بستن. (تاج المصادر) ، فوطه بر میان بستن
لغت نامه دهخدا
(صَ خوا / خا)
بستن ازار. ازار سخت کردن بر میان. (تاج المصادر). شلوار بر میان سخت بستن، حجره ساختن. (زوزنی) ، برگزیدن زمینی را برای خود و منار بر آن نصب کردن تا دیگری در آن تصرف نکند. (منتهی الارب) ، خاص خویش کردن: کان للنبی صلی اﷲعلیه وسلم حصیر یبسطه بالنهار و یحتجره باللیل، ای یجعله لنفسه دون غیره.
، احتجار به، پناه جستن به. التجا بردن به، احتجار ابل، سدّه ناک شدن شکمهای شتران
لغت نامه دهخدا
(صَ)
واداشته شدن. (تاج المصادر) (زوزنی). بازداشته شدن.
- احتباس بول، بازایستادن بول. شاشبند. اسر.
، خصومت کردن.
، احتجاج بدلیل، نزد بلغاء آن است که شاعر صفتی یا مقدمه ای ادّعائیّه ایراد کند، بعد آن را ببراهین عقلیّه یا دلائل نقلیّه ثابت کند:
بنام ایزد که تو باغی وگر برهان کسی خواهد
قدت سرواست و مویت مشک و زلفت سنبل و گل رخ.
کذا فی جامعالصّنایع. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(اِ وِ)
فله خوردن بچه. (منتهی الارب). فله خوردن بچۀ گوسفند. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(عِ)
پنهان شدن. (تاج المصادر بیهقی). در پرده شدن.
لغت نامه دهخدا
(قَ فَ)
پرهیز کردن. خود را از چیز نگه داشتن. خویشتن از چیزی نگاه داشتن. (تاج المصادر) (زوزنی). از چیز زیان دار پرهیز کردن. خویشتن داری. پرهیز، احتناک سن ّ کسی را، او را استوارخرد کردن تجربه ها و آزمایش ها. (منتهی الارب) ، استوار شدن بخرد و آزموده شدن، آزمودن، احتناک بر، مستولی شدن به. غالب شدن بر، احتناک جراد زمین را، خوردن ملخ گیاه آنرا، احتناک کسی، گرفتن مال او را، از بن برکندن. (تاج المصادر). استیصال: جان ایشان از چنگال هلاک و مخلب احتناک بستدند. (ترجمه تاریخ یمینی)
لغت نامه دهخدا
(هَِ مْ مَ پَ رَ)
درآکندن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (صراح). احتشاء. (یادداشت مؤلف) (ذیل اقرب الموارد) ، دستار بی زیر حنک بستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عمامه بستن بدون آویزان کردن بدور گردن. و برخی گویند: عمامه بسر بستن. (از اقرب الموارد). دستار بر سر بستن. (المصادر زوزنی) ، بچه آوردن زن بعد نومیدی. و با ’باء’ متعدی شود. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). دختر یا پسر زاییدن پس از نومیدی از بچه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(گُ)
اسیر گرفتن. (تاج المصادر بیهقی). برده گردانیدن. (منتهی الارب). سبی. (زوزنی).
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
آراستن، غیبت کسی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(قَ)
دیده بانی کردن. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
تصویری از ارتباء
تصویر ارتباء
دیدبانی، چشم داشت
فرهنگ لغت هوشیار
برگزیدن، فراهم آوردن، برگزیدگی، ناجوری برگزیدن گزین کردن، فراهم آوردن، گرفتن مال از جایهای آن، برگزیدگی، تمییز تمایز اختلاف، (تصوف) عبارتست از آنکه حق تعالی بنده را بفیضی مخصوص گرداند که از آن نعمتها بی سعی بنده را حاصل آید و آن جز پیمبران و شهدا و صدیقان را نبود و اصطفاء خالص اجتبائی را گویند که در آن بهیچوجهی از وجوه شایبه نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتباک
تصویر احتباک
لنگ بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتبال
تصویر احتبال
برانگیختن، برانگیخته شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتساء
تصویر احتساء
آشامیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتظاء
تصویر احتظاء
بهره مندی، خوشدلی
فرهنگ لغت هوشیار
خوراک پرهیزی، پشتیبانی، پرهیز پرهیزانه پرهیز کردن خود را از چیزی نگاهداشتن از چیز زیان دار پرهیز کردن، پرهیز کردن بیمار از خوراکهای مضر رژیم گرفتن، پرهیز بیماراز چیزهای زیان آور رژیم
فرهنگ لغت هوشیار
فروستکی فراگیری، گرد آوری، فراز آمدن، دست یافتن گرد کردن گرد فرو گرفتن فرا گرفتن از هر سوی، اشتمال شامل بودن بر در برداشتن، فراز آمدن بر دست یافتن بر چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اختباء
تصویر اختباء
پنهان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از احتباس
تصویر احتباس
زندانی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجتباء
تصویر اجتباء
((اِ تِ))
برگزیدن، انتخاب کردن، فراهم آوردن، برگزیدگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احتباس
تصویر احتباس
((اِ تِ))
در حبس کردن، نگه داشتن چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احتماء
تصویر احتماء
((اِ تِ))
پرهیز غذایی بیمار، خودداری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از احتواء
تصویر احتواء
((اِ تِ))
گرد کردن، فراگرفتن از هر سوی، حاوی بودن، دربرداشتن
فرهنگ فارسی معین