جدول جو
جدول جو

معنی احتواء

احتواء((اِ تِ))
گرد کردن، فراگرفتن از هر سوی، حاوی بودن، دربرداشتن
تصویری از احتواء
تصویر احتواء
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با احتواء

احتواء

احتواء
فروستکی فراگیری، گرد آوری، فراز آمدن، دست یافتن گرد کردن گرد فرو گرفتن فرا گرفتن از هر سوی، اشتمال شامل بودن بر در برداشتن، فراز آمدن بر دست یافتن بر چیزی
فرهنگ لغت هوشیار

احتواء

احتواء
گرد کردن. (منتهی الارب) (تاج المصادر). گرد فروگرفتن. (غیاث) ، حزم و هوشیاری و آگاهی در کار. احتیاط
لغت نامه دهخدا

احتماء

احتماء
خوراک پرهیزی، پشتیبانی، پرهیز پرهیزانه پرهیز کردن خود را از چیزی نگاهداشتن از چیز زیان دار پرهیز کردن، پرهیز کردن بیمار از خوراکهای مضر رژیم گرفتن، پرهیز بیماراز چیزهای زیان آور رژیم
فرهنگ لغت هوشیار

استواء

استواء
خطی فرضی که زمین را به دو نیمه تقسیم کند از مشرق تا مغرب، برابرشدن، برابری، یکسانی، برابری یکسانی، راست و یکسان شدن، برابر شدن، راست شدن، برابری یکسانی، معتدل گردیدن، اعتدال: استواء قامت، قرار گرفتن، استقرار. یا خط استواء. دایره ای شرقی غربی که کره زمین را بدو قسمت متساوی (شمالی جنوبی) تقسیم کند
فرهنگ لغت هوشیار

اقتواء

اقتواء
توانمندی، به بیگاری گرفتن، خریدن پس از گران شدن گرانخری
اقتواء
فرهنگ لغت هوشیار