جدول جو
جدول جو

معنی اجناف - جستجوی لغت در جدول جو

اجناف
(شی شَ / شِ فُ)
یافتن کسی را مائل از حق، نافرمان، (اصطلاح فقه) شخصی غیر متعاهدین. ج، اجانب
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اجلاف
تصویر اجلاف
فرومایگان، مردم فرومایه، جلف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجناد
تصویر اجناد
جندها، لشگرها، جمع واژۀ جند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصناف
تصویر اصناف
صنف ها، نوع ها، گونه ها، رسته ها، پیشه ورها، جمع واژۀ صنف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجحاف
تصویر اجحاف
ستم کردن، تعدی و زیاده روی کردن، از حد اعتدال تجاوز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اکناف
تصویر اکناف
کنف ها، جوانب، کرانه ها، گوشه ها، جمع واژۀ کنف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجناس
تصویر اجناس
جنس ها، کالاها، متاعها، جمع واژۀ جنس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجواف
تصویر اجواف
جوف ها، داخلها، شکم ها، جمع واژۀ جوف
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
قلعه ایست در یمن از مخلاف سنحان. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(شِ)
درپیش شدن. (زوزنی). پیش شدن شتر یا اسب، جماعت شتران و اسبان را. (منتهی الارب). در پیش شدن اسب. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ شنف. (المنجد)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ پَ رَ)
گوشواره نهادن دختر را. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ طنف و طنف و طنف و طنف. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج). تندی از کوه بیرون برآمده و آنچه برآید از کوه و سر کوه. (آنندراج). رجوع به کلمه های مذکور شود.
لغت نامه دهخدا
(اِ)
درشت کردن و بدرشتی گرفتن کاری را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کاری را به درشتی گرفتن: اعنف الشی ٔ، اخذه بشده. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از اجلاف
تصویر اجلاف
جمع جلف، فرومایگان سبکسران، ستمکاران، تهی میانان فرومایگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجحاف
تصویر اجحاف
کار بر کسی تنگ گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع جوف، درون ها میان ها لابه لاها، جمع جوف بمعنی درون میان شکم ب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجنان
تصویر اجنان
آبچین پیچی، پنهان شدن، بچه انداختن، دیوانه کردن (آبچین کفن حوله)
فرهنگ لغت هوشیار
جمع جنس، گونه ها، کالاها جنس ها، جمع جنس. قسم ها نوع ها گونه ها، کاها متاع ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجناد
تصویر اجناد
جمع جند، از پارسی گندها سپاهان لشکرها، جمع جند. لشکرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکناف
تصویر اکناف
کرانه ها، اطراف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصناف
تصویر اصناف
جمع صنف، قسمتها، انواع، گونه ها، گروهها، پیشه وران
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجیاف
تصویر اجیاف
جمع جیفه، مردارها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ادناف
تصویر ادناف
گران بیماری سخت بیماری، لاغرکردن لاغرشدن نزاریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجذاف
تصویر اجذاف
تیز بریدن مرغ و شتافتن آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهناف
تصویر اهناف
شتابیدن آمادگی برای گریه نرم خندیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اجناس
تصویر اجناس
جمع جنس، قسم ها، نوع، گونه ها، کالاها، امتعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجلاف
تصویر اجلاف
جمع جلف، فرومایگان، مردمان سفله، هر چیز میان تهی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجحاف
تصویر اجحاف
((اِ))
ستم کردن، تعدی کردن، کار بر کسی تنگ گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اصناف
تصویر اصناف
جمع صنف، دسته ها، رسته ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اکناف
تصویر اکناف
جمع کنف، گوشه ها و کنارها، کرانه ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجناد
تصویر اجناد
جمع جند، لشکرها، سپاهیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اجناس
تصویر اجناس
کالاها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اجحاف
تصویر اجحاف
زورگویی کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اکناف
تصویر اکناف
پناهاندن، پناه ها، کنارها
فرهنگ واژه فارسی سره