جدول جو
جدول جو

معنی اجلاف

اجلاف
جمع جلف، فرومایگان، مردمان سفله، هر چیز میان تهی
تصویری از اجلاف
تصویر اجلاف
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با اجلاف

اجلاف

اجلاف
جمع جلف، فرومایگان سبکسران، ستمکاران، تهی میانان فرومایگان
اجلاف
فرهنگ لغت هوشیار

اجلاف

اجلاف
رندیدن ِ گل از سَرِ خُم، گشاده داشتن هر دو بازو را در سجده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

اجلاف

اجلاف
جَمعِ واژۀ جِلف. مردمان فرومایه و سفله. سبک ساران. سبک مایگان: چون شب دررسید اجلاف آن عرب بر او هجوم کردند و جان عزیز او بر باد دادند و خون شریف او در خاک ریختند. (ترجمه تاریخ یمینی). از روی حمیت دین و غیرت اسلام. جایز نمی شمرد بر آن فضایح اغضاء نمودن و بر آن اجلاف و اغمار ابقا کردن. (ترجمه تاریخ یمینی). خردمند را که در زمرۀ اجلاف سخن ببندد، شگفت مدار. (گلستان).
لغت نامه دهخدا

اتلاف

اتلاف
نابود کردن از میان بردن، نیست شدن، تباهاندن هلاک کردن نیست کردن نابود کردن تلف کردن افنا، هلاک یافتن، از بین بردن یا معیوب ساختن مال غیر بطور مستقیم بدون تقصیر یا با تقصیر مقابل تسبیب. یااتلاف وقت. بیهوده وقت را صرف کردن بکارهایی نا سودمند پرداختن و از وقت بهره برنگرفتن، هلاک کردن، نابود کردن
فرهنگ لغت هوشیار

اجواف

اجواف
جمع جوف، درون ها میان ها لابه لاها، جمع جوف بمعنی درون میان شکم ب
فرهنگ لغت هوشیار